من احساس تنهایی نمی کنم ، چرا که معشوق همیشه در کنارم هست . در تاریکی و روشنایی ، وقتی که همه در خواب هستند « او » را صدا می زنم و « او » بی صدا می آید ، با « او » حرف می زنم و « او » با من حرف می زند . با داشتن « او » به چیزی نیاز ندارم « او » همه چیز در همه چیز است و واحد در کل است
بار خدایا از کوی تو بیرون نرود پای خیالم نکند فرق بحالم چه برانی چه بخوانی چه به او هم برسانی چه بخاکم بکشانی ... نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی
ای ول داداش من که با خدا حال کردم شما چی!!!!!!!!!!!!!
من احساس تنهایی نمی کنم ، چرا که معشوق همیشه در کنارم هست . در تاریکی و روشنایی ، وقتی که همه در خواب هستند « او » را صدا می زنم و « او » بی صدا می آید ، با « او » حرف می زنم و « او » با من حرف می زند . با داشتن « او » به چیزی نیاز ندارم « او » همه چیز در همه چیز است و واحد در کل است
بار خدایا از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرق بحالم چه برانی
چه بخوانی
چه به او هم برسانی
چه بخاکم بکشانی
... نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی
تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم. محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .لامارتین شاعر فرانسوی