و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

لبخند

مردی که خیلی اهل کار و فعالیت نبود، روزی در حوالی ادارۀ کار یک شهر کوچک پَرسه می زد و دید بر روی یک پارچه نوشته این شعر به چشم می خورد: 

نابرده رنج، گنج میسّر نمی شود        مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد! 

او هم برای توجیه عدم تمایلش به کار، کنار آن بنر نوشتند:  

پرکارتر ز بیل نباشد به روزگار           دیدی فلک چه بر تَهِ او استوار کرد

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:05 http://zahra33.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد