و اما بعد ...
این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.و اما بعد ...
این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- برای ایجاد هیجان مثبت در زندگی چه کنیم؟
- راز موفقیت از نگاه سقراط
- لبخند
- یک روز زندگی
- داستانی کوتاه
- نوشیدنی های لاغر کننده
- نوشیدنی های لاغر کننده
- خواص دارویی کلم بروکلی
- وقتی عشق مان تمام شد چه کنیم؟
- اثرات آلودگی هوا بر مو
- مهمترین تفاوت مغز انیشتین با سایر انسانها
- چه زیبا گفته است " حضرت مولانا "
- بمناسبت زادروز فرخنده مولانا
- ناراحتیهای کبدی
- خواص معجزه آسای هندوانه
بایگانی
- شهریور 1393 2
- خرداد 1393 2
- اسفند 1392 1
- دی 1392 3
- آذر 1392 1
- مهر 1392 6
- مرداد 1392 1
- تیر 1392 1
- خرداد 1392 7
- اردیبهشت 1392 5
- فروردین 1392 9
- اسفند 1391 2
- بهمن 1391 10
- دی 1391 5
- آذر 1391 7
- آبان 1391 9
- مهر 1391 13
- شهریور 1391 10
- مرداد 1391 9
- تیر 1391 17
- خرداد 1391 31
- اردیبهشت 1391 31
- فروردین 1391 26
- اسفند 1390 27
- بهمن 1390 34
- دی 1390 14
- آذر 1390 9
- آبان 1390 13
- مهر 1390 9
- شهریور 1390 11
- مرداد 1390 17
- تیر 1390 9
- خرداد 1390 15
- اردیبهشت 1390 15
- فروردین 1390 18
- اسفند 1389 14
- بهمن 1389 13
- دی 1389 16
- آذر 1389 14
- آبان 1389 9
- مهر 1389 12
- شهریور 1389 18
- مرداد 1389 32
- تیر 1389 31
- خرداد 1389 27
- اردیبهشت 1389 30
- فروردین 1389 27
- اسفند 1388 18
- بهمن 1388 37
- دی 1388 39
- آذر 1388 45
- آبان 1388 46
- مهر 1388 15
- شهریور 1388 7
- مرداد 1388 9
- تیر 1388 18
- خرداد 1388 16
- اردیبهشت 1388 25
- فروردین 1388 15
- اسفند 1387 37
- بهمن 1387 38
- دی 1387 40
آمار : 187839 بازدید
Powered by Blogsky
دلتنگی ...
دلتنگی ... دلتنگی ...
همانند سربازی که تازه از جنگ بازگشته
محتاج نوازش دست هایت هستم
باور کن که دلتنگی ... دلتنگی ...
دلتنگی مرگ تدریجی ست !!!
ابودا
سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:24
دغدغه های من و دغدغه های دولت
۱- گمان می کردم کلاسهای ارشد نهایتا ۱۵نفره با اساتید زبده است . با کلاسهای ۲۲نفره بدون حتی یک صندلی خالی و بعضی اساتید واقعا ضعیف درقلب پایتخت مواجه شدم .از آنطرف در خبرها خواندم دولت به شدت در پی طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه است.
۲- دفترچه بیمه را برای ارائه به دکتر دندانپزشک برداشتم . پرکردن دندان ۵۰هزار تومان شد. نقدا درمانگاه دریافت کرد و پس از ۴ ماه درصدی از هزینه اش را به من برگرداند. در خبرها می خواندم که نیروی انتظامی نسبت به زدن کراوات و آرایش غلیظ در بیمارستانها هشدار می دهد .من به فکر نسخه های ۸۹ پرداخت نشده ام و دولت درفکر دیگر.
۳- می گویند سن پوکی استخوان به ۳۵ سال رسیده است شیر می خوریم اما گفته می شود شیرها بعضا وایتکسی است و احیانا در معده کف می کند در خبرها می خوانیم دوره های مداحی در مقطع دبستان راه اندازی می شود.
۴- بدون پرداخت قسط دوم شهریه کارت ورود به جلسه امتحان را نمی دهند من به فکر قرض کردن شهریه ام هستم در خبرها می خوانم دولت اعلام می کند به شرط برقراری رابطه مصرباایران ۲میلیارد دلار وام بدون پیش شرط به مصر می پردازد.
۵- درفکر اصلاح مقاله ام هستم یو اس بی شرکت را می بندند . درفکر تقویت زبان انگلیسی و ارائه مقاله جدیدم در خصوص خبرگذاریهای بین المللی هستم ماهواره منطقه مان را جمع می کنند می خواهم اطلاعات کنفرانسم راکامل کنم سرعت اینترنت به حداقل میرسد و یاقطع می شود!
قصه ما و دولت مانند تام وجری شده است . دغدغه ما اقتصاد ، بهداشت آموزش و رشد است و دغدغه دولت سایز و طول مانتوی زنان ، میزان لاک و آرایش دختران ، سگ گردانی جوانان و...
نمی دانم گمان می کردم دولت اسلامی مهمترین وظایفش بهداشت آموزش امنیت و رفاه مردم است و می خواهد شرایط را برای دینداری آزادانه و فعالیت نهادهای عمده فرهنگی فراهم کند. آنکه می خواهد روزه بگیرد نماز بخواند و عبادت کندو بدون دغدغه به امور دینی خودبپردازد . بدون تبعیض بین شیعه و سنی و کلیمی و ارمنی. اما ظاهرا اشتباه می کردم وظیفه دولت اسلامی حفظ حجاب ، نماز و روزه مومنان شیعه است و پس از آن اگر فراغتی حاصل شد به سایر امور بپردازد ؟!
انسانها آفریده شده اند که به آنها عشق ورزیده شود
و اشیاء ساخته شده اند که مورد استفاده قرار بگیرند...
دلیل آشفتگی های دنیا این هست که:
به اشـــــیاء عشـــــق ورزیده می شود
و انســـــانها مورد استـــــفاده قرار می گیرند ...!
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم می برند تا مجازات را تعیین کند . حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند وماموران حاکم رهایش می کنند . عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟ ملانصرالدین می فرماید : انشاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم .
نکته :در یک جامعهء عقب مانده همه مشکلات با مرگ حل میشوند .
سلام داداش این عکس واقعا قشنگه از کجا آوردی