ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ...
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ...
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ...
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ...
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ...
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...
ﻣﺜﻞﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ
سیاست انگلیسی - موشها - فیلم سقوط آسمان - sky fall
سیاست انگلیسی ها در داستان بسیار زیبای فیلم جدید جیمز باند بنام سقوط آسمان .
مادر بزرگم یک جزیره داشت . تو اون جزیره هیچ چیز با ارزشی نبود . می تونستی تو یک ساعت کل جزیره را بگردی . تابستون رفتیم دیدیم که جزیره پر از موش شده .با یک قایق ماهیگیری اومده بودند و خودشون رو با نارگیل سیر می کردن .
پرسیدم چطور میشه از دست این همه موش خلاص شد؟؟
مادربزرگم بهم یاد داد . ما یه بشکه نفتی زیر خاک گذاشتیم و مسیر رو بطرف بشکه تغییر دادیم ، بعدش نارگیلها رو تو همون مسیر گذاشتیم .
موشها وقتی سراغ نارگیلها میومدن می افتادن تو بشکه . بعد از یک ماه همه ی موشها توی تله افتادن .
اما بعدش چیکار می کنی ؟ بشکه رو پرت می کنی تو اقیانوس ؟ می سوزونیش ؟ نه - فقط رهاش میکنی و اونا کم کم گرسنه میشن و یکی بعد از دیگری شروع می کنن به خوردن همدیگه تا وقتی که فقط دو تاشون زتده می مونن . بعدش چی ؟ اونا رو میکشی ؟ نه - اونا رو میگیری و میون درختها رهاشون میکنی .
حالا اونا دیگه نارگیل نمی خورن فقط موش می خورن !!! تو ذاتشون رو تغییر دادی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟