و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

غریق نجات

مردی در ساحل رودخانه­ای نشسته بود که ناگهان متوجه شد مرد دیگری در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و کمک می­طلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل آورد، به او تنفس مصنوعی داد. جراحاتش را پانسمان کرد و پزشک را به بالینش آورد. هنوز حال غریق جا نیامده بود که شنید دو نفر دیگر در حال غرق شدن در رودخانه­اند و کمک می­خواهند. دوباره به رودخانه پرید و به زحمت آن دو نفر را نجات داد. اما پیش از آنکه فرصت پیدا کند صدای چهار نفر دیگر را که در حال غرق شدن بودند، شنید.

بالاخره مرد آنقدر قربانی نجات داد که خودش خسته شده و از پا افتاد. ولی صدای فریاد کمک از طرف رودخانه قطع نمی­شد. به نظر شما توی اون رودخانه چه خبر بوده؟ 

کاش این مرد خیرخواه چند قدمی به طرف بالای رودخانه می­رفت و متوجه می­شد که دیوانه­ای مردم را یکی یکی به آب می­اندازد. در این صورت این همه انرژی صرف نمی­کرد و به جای رفع معلول به مبارزه با علت می­پرداخت و جان افراد بیشتری را نجات می­داد.

بعضی وقتها سرمنشاء مشکلات و معایب ما ریشه در یک چیز واحد دارن. شاید کمبودی در گذشته. عدم توجه دیگران در دوران بچگی و یا هزار و یه مسئله دیگه.

ما بیشتر انرژی و وقتمون رو صرف این می­کنیم که با مشکلی که برخورد کردیم مقابله کنیم و تا میایم اون مسئله رو حل کنیم می­بینیم که مشکلات دیگه دست و پای ما رو دارن می­بنده و ما رو کم کم خسته و مأیوس می­کنه که هیچوقت نمی­تونیم در امر بهتر شدن موفق باشیم. ولی اگر با کمی تفکر، ریشه مشکلاتمون رو پیدا کنیم موفق بشیم که راحت­تر به هدفمون یعنی بهتر شدن برسیم.

به نظر شما اینطور نیست؟ 

نتیجه ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد