و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

نتایج MRI از مغز عاشقان

دکتر شهرام یزدانی در شماره‌ی قبل، ما را با عناصر عشق و انواع عشق آشنا کرد و در این شماره، از پژوهش‌هایی می‌گوید که ثابت می‌کنند شور عشق ( یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیر قابل اعتماد است؛ و نتایج تحقیق محققانی را نشانمان می‌دهد که خواسته‌اند بفهمند چه چیزی ضامن بقای یک زندگی زناشویی است.

ادامه مطلب ...

اگر شنیدی مشکلی برای کسی پیش آمده ......

موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای حسابی باشد. اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد.  صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد.

ادامه مطلب ...

سخن روز ( شنبه)

سه قدرت بر جهان حکومت می‌کند : ترس، حرص و حماقت. 

 

انشتین

خداحافظی یک نابغه

آقای گابریل گارسیا مارکز، نویسنده بزرگ آمریکای لاتین از زندگی اجتماعی خود  بواسطه عوارضی در مزاج و سلامتی‌اش:(سرطان لنفاوی ) خداحافظی کرده است. او نامه‌ای به دوستانش فرستاده است و با سپاس از اینترنت که همگی ما را قادر ساخته تا آنرا با هم تسهیم کنیم. من خواندن آنرا به شما توصیه می‌کنم، چرا که این متن کوتاه توسط درخشانترین آمریکایی لاتین تبار از سالها پیش نگاشته شده است که حقیقتاً الهام بخش است: 

ادامه مطلب ...

وقت کسی بدی می کند،در آن لحظه بیمار است

روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از  آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت  و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم." سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری   ناراحت کننده است." سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟

ادامه مطلب ...

4مرحله مرگ عاطفی در روابط زناشویی

زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفق می‌باشند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام ‌می گذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهاده اند، به خواسته های هم ارج می نهند و در نهایت زوج موفقی به ‌نظر می رسند. این طرز فکر شما ، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره ‌با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می ریزد و هر چه فکر می کنید نمی توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. ‌همه گوشه و زوایای مغزتان را می کاوید تا نشانه‌ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید، اما به نتیجه خاصی ‌نمی‌رسید. ‌چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند و جدایی جای آنها را می‌گیرد ؟ حتما دلیلی وجود دارد، ولی ناشناخته تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.

ادامه مطلب ...

آدم زمینی تر شد و ...

وقتی گریبان  عدم
                         با دست خلقت می درید
وقتی ابد  چشم تو را
                              پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را
                              در آسمانها می
کشید 
 وقتی
عطش طعم تو را
                                 با  اشکهایم می چشید

ادامه مطلب ...

یادبود حس عشق...

اگر می توانستم

اگر داغ، رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود

ادامه مطلب ...

ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.

یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا  او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.

روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟

پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.

ادامه مطلب ...

هم سفر

در این راه طولانی - که ما بی خبریم

و چون باد می گذرد

بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند

خواهش می کنم !  مخواه که یکی شویم ،  مطلقا یکی

مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم

و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم

یک ساز را،  یک کتاب را،  یک طعم را، یک رنگ را

ادامه مطلب ...

خدا مشغول مواظبت از شماست

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد ، یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.

در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود:

مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود.و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت

همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد

یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد!

ادامه مطلب ...

فرصت

مرد دیر وقت، خسته از کار به خانه برگشت.دم در پسر ۵ساله اش را دید که در انتظار او بود:
-
سلام بابا! یک سوال از شما بپرسم؟
-
بله حتما چه سوالی؟
-
بابا ! شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟
مرد با ناراحتی پاسخ داد این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟
فقط می خواهم بدانم.
-
اگر باید بدانی بسیار خوب می گویم:۲۰ دلار!پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می شود به من ۱۰ دلار
قرض بدهید؟

ادامه مطلب ...

صداقت

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. او با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت که تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا از میان آنان دختری سزاوار را برگزیند. وقتی که خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد زیرا او می دانست که دخترش مخفیانه عاشق شاهزاده است. او این خبر را به دخترش داد. دخترش گفت که او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو بختی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند اما فرصتی است که دست کم برای یک بار هم که شده او را از نزدیک ببینم.

ادامه مطلب ...

نصیحت لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. 
- اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! - دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
- و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی. 
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ 
لقمان جواب داد:
- اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
- اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است.
- و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست. 

با تشکر از سعید

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

ادامه مطلب ...