در ابتدا تشکر کنم از یکی از همراهان سفر که زحمت تایپ و قراردادن این سفرنامه را در وبلاگ بعهده دارد. چرا که اگر با بنده بود بدلیل مشغله کاری همان سفرنامه اولی هم هنوز نوشته نشده بود.
روز چهارم فروردین براساس شنیده ها از جذابیت غار قوری قلعه ابتدا بسمت این غار حرکت کردیم. این غار بعنوان برگترین و شگفت انگیز ترین غار آبی آسیا در 86 کیلومتری شهر کرمانشاه در مسیر جاده پاوه و در شمال شهر جوانرود واقع است. این غار که هم اکنون به عنوان یکی از مطرح ترین جاذبه های گردشگری استان کرمانشاه وغرب کشورمحسوب می شود، طبق نظر کارشناسان بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی ترین غار آبی ایران است.بنابر گفتهی زمین شناسان، قوری قلعه ۶۵میلیون سال قدمت و سههزار و ۱۴۰ مترعمق دارد. غارنوردان آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی قوری قلعه را در سالهای ۱۳۳۶ ،۱۳۴۵و ۱۳۶۳شمسی بررسی و تقریبا ۵۵۰متر را از آن کشف کردهاند. همچنین در سال ۱۳۶۸شمسی، حدود یکهزارو ۳۴۰متر از آن توسط غارنوردان کرمانشاه شناسایی گردید.
در یکهزار متری غار تالار بلور و در داخل تالار نیز حوضچهای فوقالعاده زیبا وجود دارد. وجود قندیلهای پردهای در حوضچه که با دست زدن به هرکدام صدای یکی از آلات موسیقی ایجاد میشود، ازجمله دلایل این زیبایی است، بهطوری که بسیاری از جهانگردان و کارشناسان متفق القولند که این حوضچه، زیباترین حوضچه دنیاست. تالار عروس که یکی از هیجان انگیزترین بخشهای غار قوری قلعه است در هزار و ۵۰۰متری آن واقع شده است. وجود چهار آبشار به ارتفاع ۱۰تا ۱۲متر در هزار و ۷۰۰متری غار، زیبای آنرا به اوج میرساند. البته صرفا حدود ۳۵۰ متر آن برای بازدید توریست ها اماده بود. با جدول زمانبندی کارهای انجام شده برای آماده سازی غار بنظر میرسید بازدید کل غار توسط نسل های بعدی ما خواهد بود. بعد از بازدید غار با وجودیکه حدود ظهر بود ولیکن همه ما نیت کرده بودیم که ناهار را دنده کباب مخصوص کرمانشاه را میل نماییم. برای همین هم بسمت جوانرود حرکت کردیم. جوانرود شهر کوچکی است و در شمال غرب استان کرمانشاه واقع شده است. آب و هوای این شهر از نوع معتدل کوهستانی بوده و از مناطق خوش آب و هوای استان کرمانشاه به شمار میرود. شهر جوانرود در داخل یک دره واقع شده است و کوهستانی میباشد به طوری که کوه شاهو به صورت دیوارهای در حدود 4 کیلومتری شمال آن قرار گرفته است.
یکی از مشکلات این شهر ها این است که مکان مناسب برای اقامت و غذا در حد استاندارهای رایج ندارد. با سختی یک غذاخوری پیدا کردیم. سفارش غذا دادیم. اون بنده خدا هم که انتظار چنین جمعیتی را نداشت کلی هول شده بود و کلافه. ما هم تقریبا هرچی سفارش دادیم بعد از چند دقیق معطلی فهمیدیم یا تمام شده یا باندازه سفارش ما ندارد. بهرحال پروژه ناهار را تمام و سری زدیم به بازارچه مرزی آن زدیم و البته خرید خاصی هم نکردیم. در نهایت هم شب برگشتیم کرمانشاه.
خیلی جالب بود . من تا حالا سمت غرب ایران نرفتم ولی با توصیفات شما امیدوارم روزی توفیق دیدار داشته باشم.