و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

شب های بلند تقدیر

تقدیر در تغییر نهاده شده و آن به خواستن یا نخواستن، دیدن یا ندیدن، بیداری یا خاموشی، ایستادگی و یا وانهادی هر ملتی، بستگی دارد.

قومی که به تقدیر الهی می خواهد زنده بماند، مقدماتی را می باید فراهم آورد که بدون آن، به هیچ سرنوشت محتومی نخواهد رسید.

در شب تقدیر، دستیابی به ابهت، زیبایی، شکوه و عظمت امکان پذیر می گردد. این همه در روشنایی علم و آگاهی، مهرورزی و شایستگی، کسب کمال و حفظ عزت میسر می باشد.

راه برد این قوم، البته در راستای توانمندی، دانش، شیوایی گفتگو و آرمان خواهی نیکو خواهد بود.

انتخاب سرنوشت نیکو، به میزان شرافت و دست یابی به برتری های علمی، اخلاقی و بعد از آن نمایان ساختن این آثار گزاف وابسته است تا نشانه های بازر شئونات الهی و مقدر را عیان سازد.

به یاد آوریم،  ""  ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم  ""

 متنی از پدر بزرگوارم

نظرات 7 + ارسال نظر
دوست پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:52

به پدرتان سلام بنده را برسانید . متن جالبی بود ولی کمی سخت بود. مفهومش هم که جای خودش را دارد. البته من متوجه شدم.

حسین جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:23

با سلام - این موضوع که بیان میشود در شب قدر رفتار ما در سال آتی تعیین و تثبیت می گردد با انتخاب ما در سال پیش رو مغایرت ندارد؟ اصلا اگر همه رفتارهای ما در روز الست تعیین و در لوح محفوظ ثبت شده ژس موضوع امکان اتخاب ما چه میشود؟

بنظرم این موارد را باید از دانشمندان اسلامی پرسید. اما طبق شنیده ها فکر میکنم وقتی بعد زمان از ما برداشته شود امکان دیدن کل زندگی توسط ناظری که محدودیت این بعد را ندارد ممکن است. ما تا زمانیکه در محدودیت زمان هستیم این مشکل را داریم. اما وقتی این محدودیت حذف گردد بتبع امکان مشاهده تمام دنیا در یک لحظه متصور است. شاید منظور از لوح محفوظ این باشد. یعنی خداوند که در دام زمان نیست همه دینا را در یک لحظه میبیند. بهر حال باید از مطلعین این حوزه سوال نمود.

امیری شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:27

دوست‌داشتن کسی که لایق دوست‌داشتن نیست، اسراف محبت است. دکتر علی شریعتی

سارا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:28

از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو هدیه بدهد، نه آنچه را که آرزو داری، زیرا گاهی
آرزوهای تو کوچک است و شایستگی تو بسیار!

تنهای تنها شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:08

خدایا : عقیده مرا ازدست " عقده ام"مصون بدار.

خدایا : به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن .

خدایا : رشدعقلی وعلمی مرا از فضیلت "تعصب" "احساس" و "اشراق" محروم نساز.

خدایا : مرا همواره اگاه وهوشیار دار تا پیش ازشناختن درست وکامل کسی قضاوت نکنم.

خدایا : جهل آمیخته باخودخواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله دشمن برای حمله به دوست نسازد.

خدایا : شهرت منی را که:"میخواهم باشم" قربانی منی که " میخواهند باشم" نکند.

خدایا : درروح من اختلاف در "انسانیت" را به اختلاف در فکر واختلاف در رابطه با هم میامیز. آن چنان که نتوانم این سه قوم جدا از هم را باز شناسم.

خدایا : مرا به خا طر حسد کینه و غرض عمله در امان دار.

خدایا : خودخواهی را چندان درمن بکش تاخودخواهی دیگران را احساس نکنم واز آن در رنج نباشم.

خدایا : مرا در ایمان � اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق� باشم.

خدایا: � تقوای ستیزم� بیاموز تا درانبوه مسوولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.


زن یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:17

تقدیم به همه زنان
زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی....
برای ازدواجش در هر سنی ـاجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی...
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو....
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این, رنج است,
دکتر علی شریعتی

حسین یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:15

در عاشقی گریز نباشد ز ساز و سوز
استاده‌ام چو شمع مترسان ز آتشم

شیراز معدن لب لعلست و کان حسن
من جوهری مفلسم ایرا "مشوشم"

از بس که چشم مست در این شهر دیده‌ایم
حقا که می نمی‌خورم اکنون و سرخوشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد