ـ جهنم چه شکلیه؟ ـ جهنم یه جاییه پر از آینه، هر طرف که سر بچرخونی خودتو می بینی. ـ بهشت چیه؟ ـ بهشت هم یه جاییه پر از آینه، هر طرف که سر بچرخونی خودتو می بینی
چه میشود گفت از حسهایی به شدت زنانه؟ چه طور میتوان گفت؟ چه طور میتوان نوشت از حسی که به هرزگی قضاوت نشود؟ سه سال دیگر مانده تا سی سالگی. این یعنی تمام شدن. تمام شدن همه ی جلوههایی که فکر میکرده ای داشتهای؛ اغواگر و وسوسهانگیز. یعنی پریدن عطر جوانی از روی پوست. یعنی دیگر دنیا، برای یک لحظه بوسیدنات نمیایستد از حرکت. دیگر جوانی کردن و خامی معنا ندارد. دیگر آن دل دل کردنهای هراسناک و پرهیجان، آن «نکند کسی عاشقام شده باشد و نفهمم» ها، آن «یکهو عاشق کسی شوم و حواسم نباشد» ها، آن «چه دلهایی که هنوز نباخته ام» ها دارد تمام می شود. و این مرز است. مرزی ترسناک میان یک زن ساده ی کامل بودن، و سرزنده و شاداب اما جا افتاده و کم کم پا به سن گذاشته شدن. این کلمهی «جا افتادگی» اما مغزم را می خراشد.
سلام دوست عزیز وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی
یکی از جانبازان جنگ تحمیلی، سالها پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش به ایتالیا اعزام و در یکی از بیمارستانهای شهر رم بستری شده بود. از قضا چند روزی بعد از بستری شدن این جانباز جنگ تحمیلی متوجه می شود خانم پرستاری که از او مراقبت می کند نام خانوادگی اش مالدینی است. این جانباز ابتدا تصور می کند تشابه اسمی است، اما در نهایت نمی تواند جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و از خانم پرستار می پرسد: آیا با پائولو مالدینی ستاره شهر تیم آ.ث. میلان نسبتی داری؟ و خانم پرستار در پاسخ می گوید: پائولو برادر من است! جانباز ایرانی در حالی که بسیار خوشحال شده بود، از خانم پرستار خواهش می کند که اگر ممکن است عکسی به یادگار بیاورد و خانم پرستار هم قول می دهد تا برایش تهیه کند. اما جالب ترین بخش داستان صبح روز بعد اتفاق می افتد. هنگامی که جانباز هموطن ما از خواب بیدار می شود، کنار تخت بیمارستان خود پائولو مالدینی بزرگ را می بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدن او نشسته است و ... باقی اش را دیگر حدس بزنید! راستی هیچ می دانید پائولو مالدینی اسطوره میلان از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا، به شهر رم واقع در مرکز کشور ایتالیا که فاصله ای حدود ششصد کیلومتر دارد رفت، تا از یک جانباز جنگی ایرانی را که خواستار عکس یادگاری اوست، عیادت کند؟
با سلام ، تاریخ تکه تکه شده جدیدا عکسهای ماشینهای مرسدس بنز را در طی چندین دهه و سیر تحول آن را می دیدم ، حرکت در مسیر اصلاح و بهبودی ؛ این مساله در مورد سایر کارخانجات خودروسازی مانند فورد ، جنرال موتورز ، فیات ، پژو ، رنو و ... نیز صادق است حرکت در مسیر زمان و تحولات آن . حال نگاهی به گذشته خود می اندازیم 40 سال خودرویی بنام پیکان درست کردیم بدون تغییر و تحول ،آنقدر خودمان را تکرار کردیم تا مجبور شدیم کل خط را تعطیل و اسمش را از صحنه روزگار محو کنیم . این مساله در خصوص سیاست و مملکت داری نیزنمود بیشتری دارد ، هر سلسله ای ماقبل خود را نفی و روشهای آنان را نهی و دستگاه مختصات خود را تعریف می کرد بدون آنکه واقعا گذشته رابشناسد و بخواهد اشکالات آن را رفع کند. متاسفانه این روند تابحال ادامه پیدا کرده است ، بجای اینکه کل تاریخ ایران را مانند یک زنجیره ببینیم و حال خود را نتیجه گذشته ببینیم نسبت به قطعه قطعه کردن تاریخ اقدام می کنیم قبل از اسلام و بعد از اسلام . غافل از آنکه این دو بخش آنقدر مهم و تاثیرگذار بوده که چشم پوشی از آن غیر ممکن است . بخشی از دولتمردان چنان پادشاهان را نفی و در مقابل خود را به اعراب نزدیک می کنند که حیرت زده می شویم ،اینان در لباس پوشیدن ، صحبت کردن ، اسم گذاشتن چنان رفتار می کنند گویا ایرانی نیستند ؛ این درحالیست که این سیاست دستاورد چندانی نیز نداشته است .ایران و تاریخ آن را باید مانند یک کل بهم پیوسته دید و تحلیل کرد تا راه حل مشکلات امروز را فهمید و از تجربه کردن تجربه شده ها به شکلهای مختلف اجتناب کرد. مرسی
ـ جهنم چه شکلیه؟
ـ جهنم یه جاییه پر از آینه، هر طرف که سر بچرخونی خودتو می بینی.
ـ بهشت چیه؟
ـ بهشت هم یه جاییه پر از آینه، هر طرف که سر بچرخونی خودتو می بینی
ای کسانی که ایمان آورده اید! کاری به کار کسانی که ایمان نیاورده اند نداشته باشید!
شرط دل دادن دل گرفتن است،
وگرنه یکی بی دل میماند و یکی دودل...
به قول ابوسعید ابالخیر
ای دلبرما مباش بی دل برما
یک دل بر ما به که دو صد دل برما!
نه دل بر ما ، نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست،!یا دلبرما!
و یا باباطاهر میفرماید
اگر دل دلبره، دلبر کدومه
وگر دلبر دله، دل رو چه نومه؟
دل و دلبر به هم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدومه
چه میشود گفت از حسهایی به شدت زنانه؟ چه طور میتوان گفت؟ چه طور میتوان نوشت از حسی که به هرزگی قضاوت نشود؟
سه سال دیگر مانده تا سی سالگی. این یعنی تمام شدن. تمام شدن همه ی جلوههایی که فکر میکرده ای داشتهای؛ اغواگر و وسوسهانگیز. یعنی پریدن عطر جوانی از روی پوست. یعنی دیگر دنیا، برای یک لحظه بوسیدنات نمیایستد از حرکت. دیگر جوانی کردن و خامی معنا ندارد. دیگر آن دل دل کردنهای هراسناک و پرهیجان، آن «نکند کسی عاشقام شده باشد و نفهمم» ها، آن «یکهو عاشق کسی شوم و حواسم نباشد» ها، آن «چه دلهایی که هنوز نباخته ام» ها دارد تمام می شود.
و این مرز است. مرزی ترسناک میان یک زن ساده ی کامل بودن، و سرزنده و شاداب اما جا افتاده و کم کم پا به سن گذاشته شدن.
این کلمهی «جا افتادگی» اما مغزم را می خراشد.
سلام دوست عزیز
وب سایت MyTheme.ir (قالب من) گرافیک منحصر بفرد و بسیار جذابی برای قالب های رایگان وبلاگ در همه موضوعات و زمینه ها ارائه داده. اگه می خوای وبلاگت جذابیت زیادی واسه بازدید کنندگان داشته باشه پیشنهاد می کنم حتما یه سر بزن قالب ها رو ببین و انتخاب کن. موفق باشی
یکی از جانبازان جنگ تحمیلی، سالها پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش به ایتالیا اعزام و در یکی از بیمارستانهای شهر رم بستری شده بود.
از قضا چند روزی بعد از بستری شدن این جانباز جنگ تحمیلی
متوجه می شود خانم پرستاری که از او مراقبت می کند نام خانوادگی اش مالدینی است. این جانباز ابتدا تصور می کند تشابه اسمی است، اما در نهایت نمی تواند جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و از خانم پرستار می پرسد: آیا با پائولو مالدینی ستاره شهر تیم آ.ث. میلان نسبتی داری؟ و خانم پرستار در پاسخ می گوید: پائولو برادر من است! جانباز ایرانی در حالی که بسیار خوشحال شده بود، از خانم پرستار خواهش می کند که اگر ممکن است عکسی به یادگار بیاورد و خانم پرستار هم قول می دهد تا برایش تهیه کند.
اما جالب ترین بخش داستان صبح روز بعد اتفاق می افتد. هنگامی که جانباز هموطن ما از خواب بیدار می شود، کنار تخت بیمارستان خود پائولو مالدینی بزرگ را می بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدن او نشسته است و ... باقی اش را دیگر حدس بزنید!
راستی هیچ می دانید پائولو مالدینی اسطوره میلان از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا، به شهر رم واقع در مرکز کشور ایتالیا که فاصله ای حدود ششصد کیلومتر دارد رفت، تا از یک جانباز جنگی ایرانی را که خواستار عکس یادگاری اوست، عیادت کند؟
دخترکم نصفه شب داد میزنه ماما ا ا ا ن ! مامانش میره پیشش . بچه میگه آب میخوام . مامانش رفته توی آشپزخونه آب بیاره دوباره داد میزنه بابا ا ا ا !میرم پیشش . میگه : بگو مامان آب یخ بیاره !
سلام دوست جونم
خوبی؟
آره منم خوبم
وبلاگ قشنگی داری
منم یه وبلاگ دارم خوشحال میشم بیای و نظرت رو بگی
منتظرم
با سلام ،
تاریخ تکه تکه شده
جدیدا عکسهای ماشینهای مرسدس بنز را در طی چندین دهه و سیر تحول آن را می دیدم ، حرکت در مسیر اصلاح و بهبودی ؛ این مساله در مورد سایر کارخانجات خودروسازی مانند فورد ، جنرال موتورز ، فیات ، پژو ، رنو و ... نیز صادق است حرکت در مسیر زمان و تحولات آن .
حال نگاهی به گذشته خود می اندازیم 40 سال خودرویی بنام پیکان درست کردیم بدون تغییر و تحول ،آنقدر خودمان را تکرار کردیم تا مجبور شدیم کل خط را تعطیل و اسمش را از صحنه روزگار محو کنیم . این مساله در خصوص سیاست و مملکت داری نیزنمود بیشتری دارد ، هر سلسله ای ماقبل خود را نفی و روشهای آنان را نهی و دستگاه مختصات خود را تعریف می کرد بدون آنکه واقعا گذشته رابشناسد و بخواهد اشکالات آن را رفع کند. متاسفانه این روند تابحال ادامه پیدا کرده است ، بجای اینکه کل تاریخ ایران را مانند یک زنجیره ببینیم و حال خود را نتیجه گذشته ببینیم نسبت به قطعه قطعه کردن تاریخ اقدام می کنیم قبل از اسلام و بعد از اسلام . غافل از آنکه این دو بخش آنقدر مهم و تاثیرگذار بوده که چشم پوشی از آن غیر ممکن است .
بخشی از دولتمردان چنان پادشاهان را نفی و در مقابل خود را به اعراب نزدیک می کنند که حیرت زده می شویم ،اینان در لباس پوشیدن ، صحبت کردن ، اسم گذاشتن چنان رفتار می کنند گویا ایرانی نیستند ؛ این درحالیست که این سیاست دستاورد چندانی نیز نداشته است .ایران و تاریخ آن را باید مانند یک کل بهم پیوسته دید و تحلیل کرد تا راه حل مشکلات امروز را فهمید و از تجربه کردن تجربه شده ها به شکلهای مختلف اجتناب کرد. مرسی
فلسفه محبوب من
آدمی که یک ساعت داشته باشد میداند که ساعت چند است
اما آدمی که دو تا ساعت داشته باشد هرگز مطمئن نیست
نگاه نکن کجا میافتی،
بلکه نگاه کن کجا زیر پایت میلغزد
به زندگی از پنجره جلو نگاه کن
نه از پنجره عقب
مردم ممکن است به حرفهایت شک کنند
اما عملت را باور میکنند
هنگامی که در زندگی سر بالا میروی با مردم مهربان باش
زیرا هنگامی که سرازیر میشوی به آنها نیاز خواهی داشت
هیچگاه توضیح نده
دوستانت به آن نیاز ندارند
و دشمنانت آن را باور نخواهند کرد
به هنگام انتقام گرفتن، دو تا چاله بکن
یکی هم برای خودت
زمانهایی که بیهوده تلف کردهای ولی برایت لذتبخش بودهاند
در واقع بیهوده تلف نشدهاند
جرات داشتن به معنی نترسیدن نیست
بلکه توانایی تصمیمگیری و عمل به هنگام مواجه شدن با ترس است
اگر راه اشتباهی را در پیش گرفتهاید
دور زدن ممنوع نیست
شما باید خودتان رشد کنید
مهم نیست قد پدرتان چقدر بوده است
بهترین راه برای پیشبینی آینده،
ساختن آن است