و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

خانواده

آیا میدونید واژه ی زیبای انگلیسی

Family

  به معنی  "خانواده" مخفف چه کلماتی است ؟

.

.

.

.

Father And Mother I Love You

 

 

 

دوستانم !خانواده و پدر و مادر ارزشمندترین موهبت الهی است

 

پس  

با آنها به نیکی و مهربانی و صبوری و عطوفت رفتار کنید

و نازک تر از برگ گل به آنها نگویید   

نظرات 9 + ارسال نظر
دوست پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:36

نتایج یک نظرسنجی انگلیسی نشان می دهد که زنان حداکثر تا 34 ساعت قادرند یک راز را نزد خود نگه دارند و پس از این مدت زمان آن را به فرد دیگری می گویند. بر اساس این تحقیق آقایانی که در تلاش برای اثبات این مسئله اند که زنان رازدار نیستند خوشحال باشند. نتایج نظرسنجی یک تیم تحقیقاتی از کافی شاپهای زنجیره ای انگلیس بر روی چهار هزار زن نشان می دهد که زنان واقعا رازدار نیستند. در شرایطی که یک زن بخواهد نهایت رازداری خود را نشان دهد حداکثر پس از 34 ساعت راز را به فرد دیگر می گوید. اما در یک دهم موارد، زنان موفق نمی شوند دهان خود را بیشتر از 45 دقیقه بسته نگه دارند.
این نظرسنجی نشان می دهد حتی زنانی که قسم می خورند که راز شما را به هر قیمتی نگه دارند پس از چند ساعت قول خود را فراموش می کنند.
نتایج این بررسیها حاکی از آن است که زنان به طور متوسط هر 41دقیقه یکبار یک شایعه را منتشر می کنند.
بیشتر مسائل مورد گفتگو درباره کار (در 57 درصد از موارد)، غصه های دوستان (55 درصد)، زندگی خصوصی دوستان (54 درصد) و همکاران (50 درصد) است.
براساس گزارش دیلی اکسپرس، نتایج تحقیق دیگری که در سال 2009 بر روی 3 هزار زن بین 18 تا 65 سال انگلیسی انجام شد نشان داد که حداکثر مقاومت زنان در حفظ یک راز 47 ساعت است.
این نشان می دهد که رازداری زنان در طول یکسال گذشته به میزان 13 ساعت کاهش یافته است.

وبگرد پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:50

ترجمه جملات مدیران اندیشمند ایران در مطبوعات خارجی :
احمدی نژاد
جمله احمدی نژاد به فارسی چنین بود: « غرب دست از بچه بازی بردارد و با دم شیر بازی نکند. »
لوماتن چنین نقل کرد: « احمدی نژاد گفت که غرب دست از لجاجت و تجاوز به کودکان بردارد و با شیرها بازی نکند.»
نشریه اسپانیایی ال پائیس نیز نوشت: « رئیس جمهور ایران غرب را متهم به کودک آزاری کرد و گفت که شورای امنیت نباید با شیرها بازی کند.»
نشریه لا کرودونیای ایتالیا نیز نوشت: « احمدی نژاد به غربی ها هشدار داد که نباید با لجبازی به کودکان تجاوز کنند و شیرها را بکشند.»

لاریجانی
جمله علی لاریجانی: با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند.
ترجمه نیوزویک: علی لاریجانی گفته است که اگر شورای امنیت مثل موجوداتی که بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی کشند.
ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس: علی لاریجانی گفت که اگر شورای امنیت چیز ترسناکی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند.
ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته: علی لاریجانی گفت که دراز کشیدن ایرانیان به سوی مرکز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد که آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یک داستان ایرانی است

حسین پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:52

آیا می دانید؟
حروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 99 دیده نمی شود؟
حرف D برای اولین بار در عدد 100 بکار می رود (Hundred)
حروف A,B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999 دیده نمی شود.
حرف A برای اولین بار در املای عدد 1000 دیده می شود (Thousand)
حروف B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999999999 دیده نمی شود.
حرف B برای اولین بار در املای عدد بیلیون بکار می رود. (billion)
و حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود

دوست پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:53

یادم باشد وقتی یک نفر بدی کرد و گذاشتمش کنار... وقتی عذابم داد و گذاشتمش کنار... وقتی پرده ها را درید و گذاشتمش کنار...
دلم برایش نسوزد...
حتی اگر چند وقت بعد آمد و گفت تا ابد دوستت دارم... فقط بگذار گاهی صدایت را بشنوم... بگذار گاهی ایمیل بدهم...
دلم نسوزد و فرصت دوری و دوستی را نگذارم روبرویش...
دلم برایش نسوزد...
چون قطعن روزی زهرش را می ریزد... آدمی که کنار گذاشته شده است، قابلیت این را دارد که به تلافی، روزی "دوباره" با دلت، زندگی ات و و روانت بازی کند... .

سارا پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:54

هر بلای طبیعی که سر خارجی‌ها بیاد عذاب الهیه، ولی هر بلای طبیعی که سر ایرانی‌ها بیاد امتحان الهی!

سارا پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:20

تلفن همراه پیرمردی که توی اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد.
به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد.
هرچه تلفن را در مقابل صورتش، عقب و جلو برد، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند.
رو به من کرد و گفت: ببخشید آقا، چی نوشته؟
گفتم: همه چیزم.
پیرمرد: الو سلام عزیزم …
دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت: همسرم است.

امیری پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:23

برتراندراسل می گوید: هرگز حاضر نیستم به خاطر عقایدم بمیرم، چرا که ممکن است عقایدم اشتباه باشند.

مورچه یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:06

با سلام جدیدا مطالعه کتاب ارزشمندی را تمام کردم بنام WININIG نوشته جک ولش و سوزی ولش :
جک ولش به مدت 20 سال ریاست شرکت جنرال الکتریک را بعهده داشت . در دوران مسوولیت وی ارزش جنرال الکتریک به 400 میلیارد دلار رسید و به ارزشمندترین شرکت جهان تبدیل گردید.
جک ولش در این کتاب به برد بسیار اهمیت می دهد " هنگامی که برد حاصل گردد انسانها رشد کرده و کامیاب می شوند . فرصت های شغلی همه جا وبرای همه کس فراهم می آید . مردم به آینده خوش بین تر می شوند و منابع لازم برای فرستادن فرزندان خود به دانشگاه ، تامین بهداشت خانواده ، خرید خانه ییلاقی و پس انداز دوران بازنشستگی به دست می آید"

دکتر جک ولش بزرگترین راز کوچک لعنتی در دنیای کسب و کار را خلوص می داند. خلوص کارمندان از 3 راه عمده باعث برد می شود افزایش مشارکت ، شتاب بیشتر و کاهش هزینه ها ؛ جک ولش روراستی وامکان طرح بی پروایانه نظریات کارمندان را نشانه خلوص می داند.

نویسنده کارمندان یک شرکت را به سه دسته 20%عالی ، 70% متوسط و 10% ضعیف تقسیم می کند . او به تفاوت گذاری بین این سه دسته قائل است . اما سرنوشت شرکتهایی که 20 درصد بالایی آنانی هستند که همواره برای رییس سر تکان می دهند ، 10% پایینی گروه پرسشگر و منقد دستگاه می باشند و 70% میانی سرشان به کارشان گرم است را شکست می داند.
دکتر مهمترین استراتژی شرکت را در ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار در سیستم می داند این مریت می تواند ( خدمت ، فراورده یا فناوری ویژه ) باشد که توسط کارکنان شایسته و بابالاترین کوشش پیوسته اجرا می گردد.
کتاب فوق حاوی مطالب نو و فوق العاده است اما متاسفانه از لحاظ ویراستاری ضعیف است و می شد در کیفیت بهتری ارائه گردد. مرسی

امیری پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:48

سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.

ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بودکه او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بودو هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟

برادر خردسال اندکی تردید کرد و….

سپس نفس عمیقی کشید و گفت:بله من اینکار را برای نجات لیزا انجام خواهم داد.

در طول انتقال خون کنار تخت لیزا روی تختی دراز کشیده بودو مثل تمامی انسان ها که با مشاهده اینکه رنگ به چهره خواهرش باز میگشت خوشحال بود و لبخند میزد.سپس رنگ چهره اش پریده بیحال شده و لبخند بر لبانش خشکید.

نگاهی به دکتر انداخته و با صدای لرزانی گفت:آیا میتوانم زودتر بمیرم؟؟؟

پسر خردسال به خاطر سن کمش توضیحات دکتر معالج را عوضی فهمیده بود و تصور میکرد باید تمام خونش را به لیزا بدهدو با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد