و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

متحیرم چرا با این پشتوانه میدان در اختیار متملقان است.

دکتر عماد افروغ با حضور در دفتر سایت آینده و بازدید از این سایت با پرسشهای گوناگون تحریریه سایت درباره جامعه شناسی معترضان 88, مفهوم ولایت فقیه، نحوه مدیریت بحران 88, تقدم ملاکها و ارزشها و.... پاسخ گفت.

وی با بیان این که " امام را کسی می دانم که می کوشید جناحی حذف نشود، " اظهار داشت:

ما بهترین فرصت را داریم. هم برای طیف راست ما و هم برای طیف چپ ما ، که از گذشته خود عبرت بگیرند، در گذشته خطا کردند، هر دو مدیریت حذفی و واگنی داشتند، هردو ازبالا تا پایین را سعی کردند حذف کنند، نمی دانستند که لازمه اداره صحیح جامعه وحدت در عین کثرت است، هردو از خط امام فاصله گرفتند، من امام را کسی می دانم که می کوشید جناحی حذف نشود، امام می گفتند حدود آزادی ، عدم حذف دیگری است، می گفتند آزادی است به شرطی که باعث تخریب گروه دیگر نشود.امام خیلی مراقبت می کردند که گروهی حذف نشود به نظر من یک فرصت است که اینها بازنگری کنند.

من روی این جمله خیلی تاکید دارم که اصرار لجوجانه روی گذشته شان نداشته باشند، در گذشته خطا کردند، و اگر خطاهای گذشته نبود امروز فرصت در اختیار فرصت طلبان قرار نمی گرفت که از هرچیز حتی از امام زمان(عج) استفاده ابزاری کنند، حجتیه ای هایی که دیروز مطرود بودند و به تعبیر امام، ولایتی های دیروز و مدعیان امروز، در لباس جدید و در ظاهر جدید قدرت مانور پیدا کردند و اینها، آسیب خودشان را وارد می کنند و فرصتی پیدا کرده اند که کینه ها و عقده های خودشان را فروکش بکنند.

این بایستی انجام بشود و فرصت را از دست فرصت طلبانی که هم به امام زمان به مثابه یک فرصت نگاه می کنند هم به کوروش و امثال ذلک،گرفته شود. همه چیز برای اینها یک تاریخ مصرف دارد،  چه اشخاص حقیقی، چه ارزش ها ، چه نهادها، همه چیز برای اینها متاسفانه حکم فرصت دارد و خوب به هرحال ما امروز با انواع و اقسام تهدیدات خارجی هم روبرو هستیم، بایستی به گونه ای مسائل را پیش برد که پرداختن به مسائل داخلی ما را از توجه به مسائل خارجی محروم نکند و پرداختن به مسائل خارجی  نیز ما را از رفع آسیبهای داخلی محروم نکند.

 

بخشهای دیگری از این گفتگو را در ادامه می خوانید:

*خوب به هرحال ظاهرا توجهی نشد ، و این اتفاق رخ داد و یک سری شبیه سازی های تاریخی صورت گرفت که البته شبیه سازی مفهومی و جریانی اشکال ندارد، اما شبیه سازی مصداقی کار را خراب می کند، یک سری انگ ها و تهمت ها زده شد که به نظر بنده هیچ کدام روا نبود . به هر حال ما می توانستیم از این تهدید یک فرصت بسازیم، اما این کار را نکردیم و هنوز هم که هنوز است این کار را نمی کنیم.

ولی آرام آرام بارقه ها و نمودهایی مشاهده می شود که به نظر می رسد بعضی به این نتیجه می رسند که فضا برای این که از این تهدید یک فرصت بسازند بیشتر فراهم است ، یعنی عقلای قوم ظاهرا به این نتیجه رسیده اند که دور هم جمع شوند و رصد کنند و مسائل را دسته بندی کرده و تبیین صحیح و راه حل درستی بدست دهند، اما به نظر می رسد همان قابلیت هایی که باعث شکل گیری انقلاب شد یک لایه رویینی از آن قابلیت ها آمد و باعث نقض غرض شد. یعنی با انقلاب به جنگ انقلاب رفتند.مثل تز مذهب علیه مذهب شریعتی. 

* چطور می شود که کشور، به ویژه بخش سیاسی رسانه ملی آن در اختیار یک عده سوفسطایی مسلک عقده ای بی سواد و کم سواد و متوهم قرار می گیرد که هر گونه مانوری که بخواهند بدهند و هر القائی که اراده کنند به خورد ملت دهند و احساس قهرمانی ملی هم بکنند.اگر جنگ نرم از جنس آمریکائیش بد است، که بد است،در داخل هم نباید به اسم مقابله با جنگ نرم متمسک به همان شیوه امریکایی در مواجهه با مردم شد.برخی از دوستان به من می گویند تو خیلی شرایط را پیچیده وسخت ترسیم می کنی، اصلا داستان این است که یک دولت و یک رسانه ملی و عقبه ای است که فعلا این رسانه را در اختیار خودشان گرفته اند و برای حفظ یا رسیدن به قدرت بیش تر هرکاری می کنند و این تحلیل های نظری هم در کار نیست . اما به هر حال متحیرم که چرا با این عظمت و پشتوانه و تاریخ و چهره های فرهیخته و دست پرورده انقلاب ، میدان در اختیار این افراد متملق ، عوام فریب و سوفسطایی مسلک افتاده است.

...*می گویم به این روشهای مدیریت توجه کردید ؟ موج فزاینده عوام فریبی و تملق را دیدید ؟ دیدید که هرکس نقد می کند، حذف می شود؟ هرکس که می خواهد پایبند به جمهوری اسلامی باشد و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را دنبال کند و شجاع باشد و نقد کند حذف می شود؟ دیدید که هرکس که می خواهد ریاکارانه و متملقانه خودش را وصل بکند به نان و نوا می رسد؟ متاسفانه هنوز هم این جریان تملق و چاپلوسی و بی اخلاقی ادامه دارد که نمونه ای از آن را چند روز پیش از سوی آقای نجابت شاهد بودم.

....*جامعه ای که در این دنیا اختلاف نداشته باشد بدانید در آن نفاق حاکم است. خوب این به شیوه مدیریت برمی گردد و به اینکه ما هدف اصلی را فراموش کرده ایم. به علاوه،در همین سالها بنده شاهد ماکیاولیزم بودم.در دوم خرداد هم ماکیاولیزم دیدیم وآن ها کلید زدند،امایک تفاوت در این جا وجود دارد.آنجا ماکیاولیزم سکولار را دنبال می کردند، اینجا ماکیاولیزم مذهبی.یعنی ما باید به حفظ قدرت بیندیشیم و قدرت برای ما هدف اصلی است وبرای رسیدن به این قدرت و حفظ قدرت هرکاری مباح است با توجیهات دینی. ماکیاولی همین را می گوید که هرکاری مباح است . می توان و باید مردم را فریب داد، اما دیگر به نام توجیه دینی اینکار را نمی کند به نام حفظ حکومت می کند، اینجا با توجیه دینی این کار انجام می شود که به دین و قلمرو آن در جامعه آسیب می زند.

خوب این ماکیاولیزم با چهره دینی آمد و باعث شد که اهداف غایی و مبتنی بر تقدم ارزشی ما فدای اهداف ابزاری و مبتنی بر تقدم رتبی ما شود. یعنی ما اخلاق و معنویت که وجه منحصر به فرد انقلاب اسلامی است را به جای آنکه در جایگاه تقدم ارزشی بنشانیم و به قدرت تقدم رتبی دهیم(یعنی برای رسیدن به اخلاق و معنویت است که ما قدرت تشکیل می دهیم و قدرت فی نفسه هدف نیست و به تعبیر امام علی از آب بینی بز نیز کم ارزش تر است)رابطه را معکوس می کنیم. قدرت اولیت دارد اما اولویت ندارد، وچون اولویت ندارد همواره باید سایه اخلاق و معنویت روی آن باشد.

اینها می گفتند اقتصاد مملکت که حل بشود فرهنگ مملکت حل می شود. اتفاقا پراگماتیسمی که من در این دوره دیدم  بی شباهت به پراگماتیسم بعد از جنگ نبود، یعنی من بین مشی حکومتی دولت فعلی با مشی حکومتی بعد از جنگ تفاوتی نمی بینم، با این تفاوت که در مشی حکومتی بعد از جنگ کمتر از مایه های دینی استفاده می شود اما در مشی حکومتی کنونی ازمایه های دینی هم استفاده می شود.

بنابراین ، اینکه شما می گویید بحث اقتصادی یا بحث دینی و ... به هیچ وجه اینگونه نیست و نمی توانیم بگوییم کسانی که معترض هستند دیندار نیستند، نه اصلا، خیلی از این معترضین دیندار بوده و هستند، تمام آداب و مناسک دینی را انجام می دهند، باورهای عمیق دینی دارند و انسانهای اخلاق مداری هستند، این جفا است که به آنها انگ بی دینی بزنیم، همانطور که به طیف مقابل هم نباید چنین انگی زد.اصلا سوال من این است که چرا شما مباحث انتخاباتی و اختلاف سلایق را به بحث های صفر و یک، یعنی دیندار و غیر دیندار و انقلابی و ضد انقلابی می برید؟این همان حرف من است، که سی سال از عمر انقلاب گذشته و دیگر این صف آرایی ها معنا ندارد.

نظرات 5 + ارسال نظر
مورچه شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:47

با سلام ، دو ماهی است که ورزش را شروع کرده ام ، نه ورزش بلکه یک نرمش ملایم صبحگاهی . دو سه روز است احساس کمر درد می کنم بلافاصله نرمش را کم و پیاده روی را زیاد کردم فکر کنم درست نرمش نکرده ام و یا زیاده روی کرده ام .
از دوم خرداد 76 ، 13 سال می گذرد فرصت بزرگی برای نگاه به گذشته . بعد از 13 سال از دوره اصلاحات دستاورد ملموسی نمی بینیم ، چرا اینگونه شد ؟ زمانی که به گذشته نگاه می کنیم و بحث های عالیجناب خاکستری و تندروی های شورای اول را به یاد می آوریم متوجه نقص کار می شویم ، آنقدر این فرش ایران و جامعه را به هر سو و با اهداف غیر واقعی و اولویت های درجه چندم کشیدیم که قسمت هایی پاره شد و خود نیز به سرانجام نرسیدیم . به جای تکیه بر چند هدف واقعی و ملموس خواستیم به آرمانشهر رسیده و ظرف 8 سال مثلا به سوئد برسیم ؟ رسیدیم ؟
کمی پیاده روی کنیم ، آرام و پیوسته نرمش کنیم و به اندازه توان خود انرژی صرف کنیم باشد که بعد از چند سال به زیبایی به خود نگاه کنیم و بگوییم چه روش درستی. مرسی

رهگذر شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:10

صبح ماجرای ساده ای است...
گنجشک ها بی خود شلوغش کرده اند

حسین سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:32

یک شب که باران شدیدی میبارید پرویز شاپور از شاملو پرسید : چرا اینقدر عجله داری ؟ شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم . پرویز شاپور گفت : من میرسونمت . شاملو پرسید : مگه ماشین داری ؟ شاپور گفت : نه ! اما چتر دارم ..!

علی یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:02

هیچ کشوری به هواپیمای ایرانی سوخت نمی دهد؟
ندهد
مگر ما گفتیم بدهد؟
الآن از کرات دیگر آمده اند صف بسته اند
پشت در فرودگاه مهرآباد
که آقا بیایید از ما سوخت بخرید D:
ما قبول نمی کنیم

(صدای تعجب و تحسین حضار)

مورچه دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:04

دو داستان :
1- مردی وارد بازار برده فروشان شد برده ای را دید که گرانتر از بقیه بود پرسید علتش چیست ؟ گفتند این برده افراد تشنه را می شناسد ؛ تاجر برده را خردید ؛ روزی میهمانی مفصلی داد و انواع غذاها و میوه جات را گذاشت یکی از میهمانان لیوانش را برداشت و آب خواست تاجر از برده اش پرسید تشنه اش است ؟ برده گفت نه . دومین میهمان دنبال پارچ آب می گشت تاجر دوباره همان سوال را پرسید ؟ برده گفت نه
برای سومین بار میهمان دیگر با لیوان بلند شد و سراغ شیر آب را گرفت ، تاجر دوباره همان سوال را پرسید ، برده جواب داد آری کسی که آب می خواهد سراغ شیر آب می رود؟!

2- دختری تعریف می کرد عروسی خواهرم بود که یکی از دوستانم را با اس ام اس دعوت کردم در متن اس ام اس محل تالار و زمان آن را نوشتم . بعد از یک ساعت پسری به گوشی ام زنگ زد و از اینکه او را دعوت کرده بودم تشکر و گفت حتما می آید فهمیدم اس ام اس را اشتباهی فرستادم ؛ به پسر گفتم اشتباه شده و گوشی را قطع کردم . شب عروسی گروهی پسر در گوشه ای از تالار می گفتند و می خندیدند و با داماد می رقصیدند . از خانواده داماد و عروس هر کدام پرسیدم این ها فامیل شما هستند جواب منفی می دادند . خلاصه پسرها شامشان را خوردند و بعد از عروسی دنبال ماشین عروس و داماد راه افتادند و یک سری عروس و داماد را وسط خیابان پیاده کرده و با آنها رقصیدند . دو شب از عروسی گذشته و من هنوز متعجبم که نکند من آنها را دعوت کردم؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد