و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

۵ جمله خوب و 7 جمله بد برای کودکان

اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: “صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.
۵ جمله خوب۱) خـودت تـصـمـیم بگیر:
کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: “بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید.” اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: “خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید.” این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم:
اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.

۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی:
اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: “صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم” و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک می کنم:
وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: “از تو متنفرم” یا “خیلی بدی.” این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:
” افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: “عدالت را رعایت کنید و منصف باشید” و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم “انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی”!

● ۷ جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن!
گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد.


به جای اینکه به کودک بگویید “مناسب سن خودت عمل کن” بگویید: “به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی”، “می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای” این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخی کردم:
دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

۳) چـرا مـثـل … نـیستی؟
با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

۴) ندو و گرنه می افتی!
علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: “قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش.” در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.

۵) چی بهت گفتم؟
چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: “من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن.”

۶) به تو قول می دهم که … :
به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.
وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که “وعده داده نشده اش” اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.

از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.

۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟
پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. ” آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ …”

این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود
نظرات 9 + ارسال نظر
دکتر یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:51

عسل جایگزینی طبیعی‌تر و سالم‌تر برای شکر است که سال‌های زیادی در بسیاری از نقاط دنیا در آشپزی و طبخ غذاها مورد استفاده قرار گرفته است. عسل منبع فوق‌العاده‌ای از انرژی است و به‌عنوان خوردنی کاهش دهنده علائم خستگی هم شناخته شده است.
متخصصان تغذیه می‌گویند: عسل برای تقویت سطح ایمنی بدن فوق العاده مفید است. این خوردنی درمانگر و معجزه آسا همچنین دارای خواص آنتی اکسیدانی و ضد باکتریال قابل توجهی است که برای حفاظت از سیستم گوارشی مفید هستند. به‌علاوه می‌توان از عسل برای درمان مشکلات و بیماری‌های معمول مثل سرماخوردگی و گلودرد استفاده کرد. از سوی دیگر با وجودی که عسل قادر به درمان سرطان نیست اما دارای خواص ضد تومور است و سطح آنتی اکسیدان بین سلولی را افزایش می‌دهد.

شبکه خبری تورنتونیوز در مقاله جدیدی منتشر کرد: عسل حاوی قندهای گلوکز و فروکتوز است و همچنین مقدار منیزیم، پتاسیم، کلسیم، آهن و فسفات را در بدن افزایش می‌دهد. عسل سرشار از ویتامین B و C است.

متخصصان تاکید می‌کنند که از خواص ضدباکتریایی عسل هم نباید غافل شد. عسل نه تنها گلودرد را تسکین می‌دهد بلکه هم چنین می‌تواند باکتری‌های خاصی را که سبب ایجاد عفونت می‌شوند نابود سازد. در واقع اکثر موسیقی دانان و خوانندگان از ترکیب عسل با آب ولرم برای نرم کردن گلو پیش از شروع برنامه‌های خود استفاده می‌کنند.

عسل همچنین برای افرادی که قصد کاهش وزن دارند، با ارزش و مفید است. مصرف آب لیمو در ترکیب با عسل به هنگام صبح مخلوطی کامل برای تقویت میزان متابولیسم بدن است.

مورچه یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18

تجلیل از مادر
این روزها زمانی که به خانه پدری می رویم برایمان حکم زیارت پیدا کرده است ، مانند برگشتن به ریشه ها ، موهای کمی سپید شده مادر دلمان را می آزرد و کوچکترین تلاشی برای پدر و مادر بلافاصله و چند برابر جبران می شود . مادر در تمام این سالها برایمان تکیه گاه بود . آنموقع که حامله بود تا موقع وضع حمل کسی خبردار نمی شد . با حقوق معلمی هم امورات را می گذراند و هم پس انداز می کرد . این روزها وقتی از خانه مادر بر می گردیم گاهی اوقات دو سه وعده غذا هم می گیریم . آخرین سری به من دلمه کلم با طعم آب انار داد آنقدر خوشمزه که همکاران می گفتند در 46 سال اخیر دلمه به این خوشمزه ای نخوردند . از مربای گوجه فرنگی و کیوی گرفته تا لواشک وشوید باقالی و قرمه سبزی همه عالی اند.
بچه ها را بزرگ کردند ولی به دردشان نمی خوریم و معمولا دردسریم تا کمک کار . هیچوقت به ما علنی ابراز محبت و عشق نمی کنند ولی وقتی سر می زنیم و یا دیر احوالشان را می پرسیم بسیار دلگیر می شوند و هر کاری از عهده شان برآید برایمان انجام می دهند .
از اینکه پدر و مادر یک عمری برایمان زحمت کشیده اند و حالا که سرو سامان گرفته ایم دوباره از آنها بهره برداری کنیم ناراحتم کاش می توانستم بیشتر محبت کنم و دعای خیر بیشتری نصیبم شود . مرسی

دوست یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:55

ای صمیمی ای دوست
گاه و بی گاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی،
تو مرا یاد کنی یا نکنی!

من به یادت هستم
.
.
.
.
.
.
.
آرزویم همه سر سبزی توست

سارا یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:58

دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه‌ایست. هول هولکی و دم دستی. این دوستی‌ها برای رفع تکلیف خوبند. اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کنند. این چای خوردن‌ها دل آدم را باز نمی‌کند. خاطره نمی‌شود. فقط از سر اجبار می‌خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی‌کنی.

دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو. این دوستی‌ها جان می‌دهد برای مهمان‌بازی برای تعریف کردن لطیفه‌های خنده‌دار. برای فرستادن اس ام اس‌های صد تا یک غاز. برای خاطره‌های دمِ دستی. اولش هم حس خوبی به تو می‌دهند. این چای زود دم خارجی را می‌ریزی در فنجان بزرگ. می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ترین آدم روی زمینی. فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت می‌شود رنگ قیر. یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می‌دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای.

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است. باید نرم دم بکشد. باید انتظارش را بکشی. باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی. باید صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک. خوب نگاهش کنی. عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی.

علی یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:59

امام علی(ع) به مالک اشتر
ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش مکن

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

امیری یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:06

توهم وجود خدا از جایی شکل می‌گیره که پدر و مادر از بچه‌شون می‌پرسن "دوست داری خدا بهت یه خواهر بده تا باهاش بازی کنی؟". بچه جواب می‌ده "آره" و بعد از چند ماه، درعین ناباوری می‌بینه که واقعا خدا بهش یه خواهر داده. اما این توهم وقتی تو آزمایش بعدی، از پس دوچرخه بر نمی‌آد از هم می‌پاشه.

بیخودی الملک یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:07


خدایا بیا یه کار متفاوت کن !



بیا باز یه پیامبر مبعوث کن

فقط

ایندفه بجای اینکه حرفای تورو به ما بگه

حرفای ما رو به تو بگه !

ها ؟!

حمید پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:35

پروفسوری که از رئیس جمهور خانه تاریخی گرفت: حکومت مذهبی در ایران از بین می رود!
مجری در ادامه از وی درباره کسب مجوز دفن در ایران (اصفهان) سوال می‌کند که فرای می‌گوید: پوپ هم پیش از این در اصفهان دفن شده بود. در آسیا دو فرهنگ بزرگ وجود دارد، یکی چین و دیگری ایران. من ایران را انتخاب کرده ام و پسرم چین را.

ریچارد فرای که یکی از خانه‌های مجلل تاریخی اصفهان را به دلیل آنچه که زحماتش در خدمت به ایران عنوان شد، دریافت کرد، چندی پیش در مصاحبه با شبکه تلویزیونی CNN، اظهارات قابل تأملی بیان کرده است که فایل آن بر روی اینترنت قرار دارد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، ریچارد فرای یهودی آمریکایی و از بانیان مکتب جعلی ایرانی در مصاحبه ای با شبکه امریکایی CNN در پاسخ به سوال جهت دار مجری این شبکه (آسیه نامدار)، مبنی بر اینکه "ایرانی که شما از آن صحبت می کنید زیر سلطه ملاها و آیت الله ها قرار دارد"، می‌گوید که مردم خوب و مردم بد در همه جای جهان وجود دارند و حکومت مذهبی در ایران نیز از بین می رود و همه چیز تغییر می کند. این آمد و شد حکومت ها در گذشته نیز بارها وجود داشته است.

مجری در ادامه از وی درباره کسب مجوز دفن در ایران (اصفهان) سوال می‌کند که فرای می‌گوید: پوپ هم پیش از این در اصفهان دفن شده بود. در آسیا دو فرهنگ بزرگ وجود دارد، یکی چین و دیگری ایران. من ایران را انتخاب کرده ام و پسرم چین را.

بنا بر این گزارش،‌ آرتور پوپ از مستشرقین و مورخین جاعل یهودی است که در آغاز قرن چهاردهم شمسی به ایران آمده و از بانیان تدوین کتب درسی تاریخ مدارس شد. پوپ، بخش عمده‌ای از اطلاعات مشکوک در مورد ادوار تاریخی ایران را که حاصل فریبکاری‌های جاعلین یهودی است، به تاریخ ایران تزریق کرد.

او با جلسات فشرده ای که با مقام های آموزشی پهلوی داشت، آن‌ها را برای پذیرش جعل های یهودساخته آماده کرد. در اثر آموزش های این افراد بود که سلسله های مخدوش و مشکوک به عنوان تاریخ مسلم وارد کتاب‌های درسی شدند.

ریچارد فرای، چنانکه دکتر مینوی در کتاب خود به صراحت اشاره می‌کند، کسی است که با جعل کتاب قابوس‌نامه و نسبت دادن آن به قابوس بن وشمگیر سعی داشت با فروختن آن مال زیادی به جیب بزند. وی در این کتاب با واژه سازی های عجیب و غریب تلاش کرده بود کتاب خود را کهنه جلوه دهد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسؤولان و نخبگان استان همدان‏ در 19 تیرماه 1383 در واکنش به اظهارات استاندار وقت همدان در مورد پایتخت بودن شهر همدان در دوران مادها، روشنگر حقایق زیادی در این زمینه است: «تواریخى هم که آقاى استاندار شرح مفصلى از آنها گفتند، همه‏‌اش محل بحث است؛ چیزهاى مسلّمى نیست. معلوم نیست دولت ماد در آن وقت تنها دولت متمرکز ایران بوده؛ اینها بین دانشمندان و متخصصانِ این کار محل اختلاف است. در همان دوره‏ى ماد، به گمان زیاد ما چندین حکومت مقتدر در سرتاسر ایران داشتیم. البته فرنگى‏ها اصرار داشتند هخامنشى‏ها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند؛ حتّى مادها را هم از خاطر برده‏اند. کار مستشرقان اروپایى در این زمینه خیلى صادقانه نبوده، لیکن حفارى‏ها و شناخت‌ها و نشانه‏هاى گوناگون تمدنى به ما نشان مى‏دهد که در سرتاسر ایرانِ کنونى ما تمدن‌هاى بسیار قدیمى -که بعضى شاید از تمدن مصر هم قدیمى‏تر باشد- وجود دارد؛ تمدن‌هاى شش هزار ساله، هفت هزار ساله؛ از جمله در همدان است، از جمله در سیستان است، از جمله در مناطق دیگرى از این کشور است. بنابراین نمى‏شود قاطع گفت این‏جا تنها دولت متمرکز یا اولین دولت متمرکز وجود داشته؛ اینها حدسیات است. آنچه مسلّم است، این است که این‏جا سه هزار سال زنده بوده است؛ سه هزار سال مشغول ساختن و تولید تمدن و علم و زندگى بوده است؛ این خیلى مهم است.»

این مورخان یهودی برخلاف تعهدی که یک محقق دارد، در برابر یافته های باستان شناسی، روش فریبکاری در پیش گرفتند و با وجود یافت شدن نزدیک به 10 شهر ویران شده و به آتش کشیده شده در دوران موسوم به هخامنشی و وجود نشانه هایی که یک نسل کشی بزرگ در این دوران را نشان می دهد، مخفی کاری کرده و از جهش تمدنی سخن به میان می آورند. دلایلی وجود دارد که نشان می دهد یهودیان نیز در آن قتل عام موسوم به پوریم که در تورات نیز به آن اشاره شده، موثر بوده اند و به همین دلیل مورخان یهودی سعی در مخفی نگاه داشتن آن دارند.

فرای در همین مصاحبه با CNN به ایران بزرگ که مرزهایش از چین تا مجارستان گسترده بوده، اشاره می‌کند. تاکید بر چنین موضوعاتی که حس قوم‌گرایی را در برخی افراد کم اطلاع تحریک می کند، از شگردهای این دسته از مورخان یهودی برای دامن زدن به مباحث ناسیونالیستی در بین کشورهای مسلمان منطقه است.

رهگذر شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:05

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم “ارتب” خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او، به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهار به ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند …
هیچ کس سوار ارابه آفتاب نمی شد و حتی خود کوروش هم قدم در ارابه نمی گذاشت و بعد از ارابه آفتاب کوروش سوار بر اسب می آمد. از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند.
کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند. در آن روز کوروش، از جواهر می درخشید و اسبش هم روپوش مرصع داشت و به سوی معبد “بعل” خدای بزرگ صور می رفت و رسم کوروش این بود که هر زمان به طور رسمی وارد یکی از شهرهای امپراطوری ایران(که سکنه آن بت پرست بودند) می گردید، اول به معبد خدای بزرگ آن شهر می رفت تا اینکه سکنه محلی بدانند که وی کیش و آیین آنها را محترم می شمارد.
در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت، “ارتب” تیرانداز برجسته فینیقی وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کوروش را می کشید!
در صور، مردم می دانستند که تیر ارتب خطا نمی کند و نیروی مچ و بازوی او هنگام کشیدن زه کمان به قدری زیاد است که وقتی تیر رها شد از فاصله نزدیک، تا انتهای پیکان در بدن فرو می رود. در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید و همین که کوروش نزدیک گردید، گلوی او را هدف ساخت و زه کمان را بعد از کشیدن رها کرد.
صدای رها شدن زه، به گوش همه رسید و تمام سرها متوجه درختی شد که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود. در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید، اسب کوروش سر سم رفت.
اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت تیر سه شعبه به گلوی کوروش اصابت می کرد و او را به قتل می رسانید. کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد و افراد گارد جاوید که عقب او بودند وی را احاطه کردند و سینه های خویش را سپر نمودند که مبادا تیر دیگر به سویش پرتاب شود، چون بر اثر شنیدن صدای زه و سفیر عبور تیر، فهمیدند که نسبت به کوروش سوءقصد شده است و بعد از این که وی را سالم دیدند خوشوقت گردیدند، زیرا تصور می نمودند که کوروش به علت آنکه تیر خورده به زمین افتاده است.
در حالی که عده ای از افراد گارد جاوید کوروش را احاطه کردند، عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند و ارتب را از آن فرود آوردند و دست هایش را بستند…
کوروش بعد از اینکه از اسم و رسم سوءقصد کننده مطلع گردید گفت که او را نگاه دارند تا اینکه بعد مجازاتش را تعیین نماید و اسب خود را که سبب نجاتش از مرگ شده بود مورد نوازش قرار داد و سوار شد و راه معبد را پبش گرفت و در آن معبد که عمارتی عظیم و دارای هفت طبقه بود مقابل مجسمه بعل به احترام ایستاد. کوروش بعد از مراجعت از معبد، امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی و می خواستی مرا به قتل برسانی؟
ارتب جواب داد ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم و یقین داشتم که تو را خواهم کشت، زیرا تیر من خطا نمی کند و من یک تیر سه شعبه را به سوی تو رها کردم، ولی همین که تیر من از کمان جدا شد، اسب تو به رو درآمد و اینک می دانم که تو مورد حمایت خدای بعل و سایر خدایان هستی و اگر می دانستم تو از طرف بعل و خدایان دیگر مورد حمایت قرار گرفته ای نسبت به تو سوءقصد نمی کردم و به طرف تو تیر پرتاب نمی نمودم!
کوروش گفت در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند و سوءقصد کننده به مقصود نرسد دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید باید مقطوع گردد. اما من فکر می کنم که هنگامی که به طرف من تیر انداختی با هر دو دست مبادرت به سوءقصد کردی و با یک دست کمان را نگاه داشتی و با دست دیگر زه را کشیدی. ارتب گفت همین طور است. کوروش گفت هر دو دست در سوءقصد گناهکار است و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم باید دستور بدهم که دو دستت را قطع نمایند ولی اگر دو دستت قطع شود دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی، این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.
ارتب که نمی توانست باور کند پادشاه ایران از مجازاتش گذشته، گفت ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟ کوروش گفت : نه. ارتب گفت ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟ کوروش گفت: نه. ارتب گفت من شنیده بودم که تو هیچ جنایت را بدون مجازات نمی گذاری و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند، به طور حتم قاتل را خواهی کشت و اگر او را مجروح نمایند ضارب را به قصاص خواهی رسانید.
کوروش گفت همین طور است. ارتب پرسید پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟ پادشاه ایران گفت: برای اینکه من می توانم از حق خود صرفنظر کنم، ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.
ارتب گفت به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است و من از امروز به بعد آرزویی ندارم جز این که به تو خدمت کنم و بتوانم به وسیله خدمات خود واقعه امروز را جبران نمایم. کوروش گفت من می گویم تو را وارد خدمت کنند.
از آن روز به بعد ارتب در سفر و حضر پیوسته با کوروش بود و می خواست که فرصتی به دست آورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید ولی آن را به دست نمی آورد. در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل مسقند بود نیز ارتب حضور داشت و کنار کوروش می جنگید و بعد از آنکه موسس سلسله هخامنشی(کوروش بزرگ) به قتل رسید، ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد موسس سلسله هخامنشی از مسقند خارج نمی شد و آنها نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند، ولی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت و روزی که جسد کوروش در قبرستان گذاشته شد، کنار قبر با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت و افتاد و قبل از اینکه جان بسپارد گفت : بعد از کوروش زندگی برای من ارزش ندارد.

کوروش بزرگ یا کوروش کبیر(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، نخستین پادشاه و بنیان‌گذار دودمان هخامنشی است. شاه پارسی پادشاهی انسان دوست بود و از صفات و خدمات او بخشندگی‌، بنیان گذاری حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و… شناخته شده‌ است. تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر اَنشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌ است. ایرانیان کوروش را پدر می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح ‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد