و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

لازم است گاهی ...

لازم است گاهی از خانه بیرون بیاییم و ببینیم بازهم می‌خواهیم به آن برگردیم؟

لازم است گاهی از مسجد، کلیسا و خانقاه خارج شویم و ببینیم هنوز هم اعتقادی داریم؟

لازم است گاهی از محل کار بیرون بروی، ببینیم که آرزوهای جوانی مان برآورده شده است؟

لازم است گاهی درختی، گلی را آب دهیم، حیوانی را نوازش کنیم، دست تهیدستی را بگیریم و ببینیم هنوز از طبیعت، لطافت روح و شادی انسانیت چیزی در وجودمان هست؟

لازم است گاهی از پای کامپیوتر و سرگرمی های ماشینی برخیزیم و با خانواده به گردش برویم و پای درددل رفیقی بنشینیم و ببینیم از زندگی واقعی لذت میبریم؟  

لازم است گاهی ....

نظرات 10 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:59

لازم است گاهی یادی از دوستان قدیمی کنیم و به درخواست رفاقت واقعی آنان پاسخ شایسته بدهیم.
لازم است همیشه دوستان را یاد کنیم و فراموش نکنیم که ممکن است بعدا به انها نیازمند شویم.

وبگرد دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:02

اوباما گفت:اطمینان دارد دولت آینده مصر که برآمده از یک انتقال قدرت آرام است، متحد آمریکا باقی خواهد ماند.
وی در مصاحبه با شبکه خبری فاکس نیوز با اشاره به موضع ضدآمریکایی گروه اخوان المسلمین، بر این نکته تأکید کرد: اکنون صرفاً دو گزینه اخوان المسلمین یا حکومت سرکوب، در برابر مردم مصر قرار ندارد.

رئیس جمهوری آمریکا با برشمردن آزادی، انتخابات آزاد و عادلانه و بر سرکار آمدنِ دولتی منتخب و پاسخگو به عنوان خواست‌ِ مخالفانِ‌حکومتِ مصر اظهار داشت: خواست واشینگتن نیز چیزی جز بر سر کار آمدن دولتی منتخب در مصر نیست.

وبگرد دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:18


10 اصل برای زیبایی واقعی
۱-برای داشتن لب های جذاب کلام محبت آمیز به زبان آورید.
۲ - برای داشتن چشمان زیبا به زیبایی های مردم و خوبیهای آنها توجه کنید.
3 - برای خوش اندام ماندن غذایتان را با گرسنگان تقسیم کنید.
۴ - برای داشتن موهای زیبا بگذارید کودکی هر روز آن را نوازش کند.
۵ ـ برای داشتن فرم مناسب در حالی راه بروید که می دانید هرگز تنها نیستید.
۶ - انسانها بیشتر از اشیا احتیاج به تعمیر ،نو شدن، احیا شدن، مرمت شدن و رهاشدن دارند هیچ وقت هیچ کدام را دور نریزید.
7 - به خاطر داشته باشید هرگاه به دست یاری نیاز داشتید همیشه یکی در انتهای دست خودتان پیدا میکنید.همین طور که سنتان بالا میرود شما متوجه میشوید که ۲ دست دارید یکی برای کمک به خودتان و یکی برای یاری دیگران.
۸ - زیبایی شما به لباسهایی که میپوشیدبه صورت و به مدل مویتان بستگی ندارد زیبایی شما در چشمانتان پدیدار میشود چرا که آنها دروازه های باز قلب هستند جایی که عشق جای دارد .
9- زیبایی شما در زیبایی واقعی روحتان است .
۱۰ - زیبایی واقعی شما با گذشت زمان افزایش می یابد.

سارا دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:18

رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
چیزهای کوچک، مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه¬ ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت¬هاش به دست¬هایت یک فشار کوچک می¬دهد… چیزی شبیه یک بوسه مثلا.
راننده تاکسی¬ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می¬گوید: روز خوبی داشته¬ باشی دخترم.
آدم¬هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می¬ شوی، دستپاچه رو برنمی¬گردانند، لبخند می¬زنند و هنوز نگاهت می¬کنند.
آدم¬هایی که حواسشان به بچه¬ های خسته¬ ی توی مترو هست، بهشان جا می¬دهند، گاهی بغلشان می¬کنند.
آن¬هایی که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی¬کنند. هر چه باشد با لبخند می¬گیرند و یادشان نمی¬رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می¬شود تا کرد و گذاشت توی کیف.
دوست¬هایی که بدون مناسبت کادو می¬ خرند، مثلا می¬گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود… یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی…
آدم¬هایی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می¬خرند و با گل می¬روند خانه.
آدم¬های اس ام اس های آخر شب، که یادشان نمی¬رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم های اس ام اس¬ های پرمهر بی ¬بهانه، حتی اگر با آن¬ها بدخلقی و بی¬حوصلگی کرده¬ باشی.
آدم¬هایی که هر چند وقت یک بار ای میل پرمحبتی می¬زنند که مثلا تو را می¬ خوانم و بعد هر یادداشت غمگین خط¬ هایی می¬نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ¬کس را تاب نمی¬آوردند.
آدم¬هایی که حواسشان به گربه¬ ها هست، به پرنده ¬ها هست.
آدم¬هایی که اگر توی کلاس تازه ¬وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می¬کنند که غریبگی نکنی.
آدم¬هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی¬ کنند، توی پیاده¬ رو بستنی چوبی لیس می¬زنند و روی جدول لی لی می¬کنند.
همین آدم¬های چیزهای کوچکی که دنیا را جای بهتری می¬کنند برای زندگی کردن…

امیر دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:19

زنی را....
زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست

زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید
به سینه شیر کم دارد

زنی را با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان

زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند


زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی

زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید
که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من
که هر شب کودکانش را
به شعر و قصه می خواند
اگر چه درد جانکاهی
درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن
که او شمعی ست در خانه
اگر بیرون رود از در
چه تاریک است این خانه

زنی شرمنده از کودک
کنار سفره ی خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من
که رنگ دامنش زرد است
شب و روزش شده گریه
که او نازای پردرد است

زنی را می شناسم من
که نای رفتنش رفته
قدم هایش همه خسته
دلش در زیر پاهایش
زند فریاد که بسه

زنی را می شناسم من
که با شیطان نفس خود
هزاران بار جنگیده
و چون فاتح شده آخر
به بدنامی بد کاران
تمسخر وار خندیده

زنی آواز می خواند
زنی خاموش می ماند
زنی حتی شبانگاهان
میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است
به دستش تاول درد است
ز بس که رنج و غم دارد
فراموشش شده دیگر
جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است
زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد
نمی دانم؟
شبی در بستری کوچک
زنی آهسته می میرد

زنی هم انتقامش را
ز مردی هرزه می گیرد
...
زنی را می شناسم من

وبگرد دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:59

پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!



اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است




مورچه سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:01

نامه سید مصطفی تاج زاده به علی مطهری را خواندم ، نامه ای بسیار مهم در مورد ضرورت اختیاری بودن حجاب از دیدگاه حکومت اسلامی
تاج زاده در این نامه به دقت ایران و ترکیه را مقایسه کرده و نتایج مربوط به اجرای احکام اسلامی بصورت اختیاری و اجباری را بیان می کند آنجاییکه "فرمانده نیروی انتظامی اشاره می کند؛ اعطای کمترین آزادی در خصوص پوشش‌ بانوان (ولو در حدود معقول و محدود) منجر به پیشروی بی‌حجابی در حد تسخیر کل جامعه و «بدتر از اروپا شدن» خواهد شد. این در حالی است که در ترکیه بسیاری از لائیک‌ها با تکیه بر دغدغه‌های آزادیخواهانه معتقدند آزادی حجاب زنان ترکیه در دانشگاه‌ها، تنها در حد دانشگاه‌‌ها باقی نمانده و کار به جایی خواهد رسید که پس از مدتی بی‌حجابی در خیابان‌ها و محلات شهری تبدیل به امری دشوار شود و عرصه‌های عمومی در انحصار زنان محجبه قرار گیرد.

در خبرها خواندیم که 3 مرجع تقلید با اعزام زنان ورزشکار به اعزام های خارجی مخالفت کردندو دلایل آنرا حفظ حدود شرعی نامیدند.
بنظر می رسد سیر تحول ایران هرچند اگر به جدایی دین از سیاست رای دهیم بازهم ناکامل و با توفیق نسبی خواهد بود ؛ آنجا که دین مولفه اصلی و قدرتمندی در صحنه اجتماع است، تحول از درون دین باید بجوشد و به این باور رسیده شود که دین در تعامل با دیگران و در یک سیستم آزاد و دموکرات پابرجاتر و رشیدتر خواهد بود .
اصلاح طلبان بر این باورند که این سیر باید طی شود و حرکتهای انقلابی چون نسبت خود را بادین مشخص نکرده اند جواب نمی دهد ، حتی در انقلاب 57 نیز امام خمینی با ارائه یک قرائت نوین و نسبتا آزادیخواهانه در ارتباط با دنیای خارج موفق به انقلاب شد.
مرسی

خودم سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:45

راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی
خیری ندیدیم!
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟
می ترسی برقش بگیرتت؟ نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده. آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!

این جوری فقط می خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم. هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه و به موجودات زمین می بخشه؟! ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟

برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون
رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن
لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.

تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی : قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟ چی خیال کردی؟
پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.
آ خدا رو می گم ...
همون اوستاکریمی که رحمتش رو بروی هیچ بنده ای نمی بنده
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم
اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا وول می خوری!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر
به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو

طراوت سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 14:09

مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی ...

مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست!

مرد گفت: درست میگی ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست!

طراوت چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:25

درآستانه مذاکرات هسته ای استانبول دولت کانادا دستور پخش فیلم مستندی را داده است که درآن دروغهای بزرگی درباره برنامه هسته ای ایران گفته شده است.

به گزارش ایران دیپلماتیک، ایرانیوم مستندی ۷۰ دقیقه‌ای ساخته رافائل شور، خاخام و کارگردان کانادایی- اسرائیلی در مورد برنامه اتمی ایران است و مجموعه‌ای است از مصاحبه‌ با سیاستمداران گوناگون و افرادی است که برنامه اتمی ایران را یک تهدید برای غرب می‌دانند و بر این باورند که ایران به دنبال تولید سلاح اتمی است.

پخش این فیلم مدتی قبل به دلیل اعتراض سفارت ایران در کانادا متوقف شده بود اما پس از چندی دولت کانادا با ادعای آزادی بیان دستور پخش آن را صادر کرد. دولت کانادا از اقدامات سفارت ایران در این کشور برای لغو نمایش فیلم مستند ایرانیوم در محل کتابخانه و آرشیو ملی کانادا انتقاد کرده است و دستور نمایش این فیلم مستند را صادر کرده است.


به گزارش روزنامه نشنال پست، جیمز مور، وزیر میراث فرهنگی کانادا، روز چهارشنبه در نامه ای دیپلماتیک به سفارت ایران با اعتراض به اقدام سفارت جمهوری اسلامی تصریح کرده است: کانادا کشوری آزاد است که آزادی بیان ارزش محوری آن است و این ارزش قابل معامله نیست.

کتابخانه و آرشیو ملی کانادا روز سه شنبه، نمایش فیلم مستند ایرانیوم را که در مورد برنامه اتمی ایران است، لغو کرده بود. موسسه‌ای که مسئولیت پخش این مستند را بر عهده گرفته است می‌گوید دلیل این تصمیم، اعتراض سفارت ایران به نمایش این فیلم مستند بوده است.

در همین حال، جیمز مور به شبکه سی بی سی کانادا گفته است که این فیلم نمایش داده خواهد شد. توافق در این باره حفظ خواهد شد و فیلم ایرانیوم در محل کتابخانه و آرشیو کانادا نمایش داده خواهد شد و نمایش این فیلم به مکان دیگری منتقل نمی شود و کانادا در برابر اینگونه فشار تسلیم نخواهدشد.

روزنامه های محلی کانادا پیشتر گزارش داده بودند که فرد لیتوین، دبیر جامعه سینمایی تفکر آزاد که در نظر داشت در اولین سال برگزاری جشنواره فیلم تفکر آزاد این مستند را در کتابخانه و آرشیو کانادا در اوتاوا، به نمایش گذارد روز سه شنبه اعلام کرد که به دلیل درخواست روز دوشنبه این کتابخانه، نمایش این مستند لغو شده است.

علاوه بر اعتراض سفارت جمهوری اسلامی به نمایش ایرانیوم، روز سه شنبه و پس از آن که نمایش این فیلم لغو شد، فردی دو نامه تهدید آمیز را که هیچ نشانی بر روی آن نوشته نشده بود به این کتابخانه تحویل داد و با عجله خارج شد.

در این مستند همچنین برخی از ایرانیان مخالف نظام نیز حضور دارند و به نوشته وبسایت رسمی ایرانیوم، شهره آغداشلو نیز راوی این مستند است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد