خشم آتشی بی مهار است. آتشی در جنگل که از شاخه ای به شاخه دیگر و از درختی به درخت دیگر توسعه می یابد و لطمات جبران ناپذیری وارد می کند. به حکایت زیر می پردازیم.
یک زوج عشق خود را همیشه تازه نگه میداشتند. هر زور بعد از ظهر، وقتی شوهر از اداره به خانه برمی گشت، زن در کنار خانه منتظرش بود و به او خوشامد می گفت. یکدیگر را در آغوش می گرفتند و به خانه می رفتند و از آنچه در طی روز بر آنها گذشته بود، حرف می زدند.
یک روز رئیس شوهر بدون هیچ تقصیری نسبت به او عصبانی شد و احساساتش را جریحه دار کرد. شب وقتی به حانه برگشت همسرش را دید که در کنار خانه منتظرش ایستاده است. هیچ توجهی به او نکرد. وقتی به داخل منزل می رفتند، همسرش پرسید: عزیزم، جه اتفاقی افتاده؟ مسئله ای پیش آمده؟ بمن بگو شاید سبب شود نگرانی از ذهنت پاک گردد. همسر عصبانی ناگهان منفجر شد: چرا دائم ور میزنی؟ چرا خفه نمی شوی؟ دیگر نمی خواهم صدای احمقانه ات را بشنوم.
زن مات ماند. قلبش شکست. با خوش عهد کرد که دیگر با همسرش حرف نزند. در دلش گفت: حال که او نمی خواهد صدای احمقانه من را بشنود، نمی گذارم دیگر صدای من را بشنود.
از این ماجرا چهل سال گذشت. البته شوهر پشیمان شده بود و مدام از همسرش می خواست، او را ببخشد. ولی زخمی که با آن حرف های عصبانی و برنده بر قلب همسرش زده بود، بسیار عمیق بود. نمی توانست خود را وادار به حرف زدن با او کند. اکنون همسرش در بستر مرگ بود. به او التماس می کرد: خواهش می کنم فقط چند کلمه حرف بزن و مرا ببخش تا در آرامش بمیرم. زن دست خودش نبود، کلامی از دهانش بیرون نمی آمد.
از کتاب "خشمت را بسوزان قبل از آنکه خشم تو را بسوزاند" نوشته " دادا واسوانی"
با سلام- همه ما از خشم های ناگهانی لطمه های فراوان دیده ایم . فکر میکنم کنترل خشم بسادگی ممکن نباشد. البته باید تمرین کرد. حداقل برای من که دشوار است.
البته این خانم هم بدجوری گیر داده بود. بهرحال ۴۰ سال . اوه . عجب لجبازی بوده.
مونیـــخ
محصول: آمریکا 2005
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازیگران: دانیل کرگ – اریک بانا – جفری راش
فیلم «مونیخ» درباره ترور یازده نفر از ورزشکاران اسراییلی در بازیهای المپیک سال 1972 مونیخ میباشد. در این واقعه اعضای گروهی موسوم به «سپتامبر سیاه» وابسته به یاسر عرفات یازده نفر از تیم ورزشی رژیم صهیونیستی را به قتل میرسانند. پس از آن مجموعهای از قتل و ترور فلسطینیها از سوی رژیم صهیونیستی آغاز میشود و مبارزان فلسطینی نیز صهیونیستها را در اقصی نقاط جهان مورد حمله قرار میدهند.
نومحافظهکاران آمریکایی اسپیلبرگ را به دلیل نمایش جانبدارانه از مبارزان فلسطینی هدف انتقادهای خود قرار دادهاند. اما اسپیلبرگ تنها از سوی این عده مورد انتقاد قرار نگرفته بلکه در واقع از سوی فلسطینیها نیز به وی انتقاد شده است. اما او در پاسخ گفته است: «اگر فیلم درباره تقبیح یا تمجید قتل و ترور بود شاید بینندگان از آن راضیتر بودند اما من در این فیلم هیچیک از این موضعها را مطرح نکردهام بلکه قضاوت را به عهده مخاطب گذاردهام تا خود درباره چنین مسایلی داوری کند.»
به اعتقاد اسپیلبرگ مهمترین مسأله درباره صلح خاورمیانه این است که مردم از قطعیتهای خود نسبت به اوضاع دست بردارند.
در ابتدای فیلم پنج نفر از مأموران مخفی اسراییل در اروپا خود را موظف به انجام مأموریتی برای انتقامگیری از فلسطینیان میبینند. اما مدتی بعد آنها در مورد درستی مأموریتشان دچار تردید میشوند و شروع به مطرح کردن سؤالاتی میکنند. اعمال وحشیانه و خونبار آنها باعث میشود بتدریج در خود احساس عذاب وجدان کنند. فیلم نشان میدهد که در برابر هر انتقامگیری صهیونیستها، فلسطینیها به شیوهای شدیدتر تلافی میکنند و در صحنه آخر فیلم میبینیم که این چرخه انتقامگیری و خشونت تا به امروز ادامه دارد.
چرخه های خشونت ، انتقام ، سیاه و سفید و دوقطبی بینی سالهاست بین ما رواج دارد و ما را از رشد و ترقی بازداشته است ؛ با نگاهی به آثار برجسته سینمایی دنیا می بینیم هر جا انصاف و واقع بینی رواج داشته بشر آینده بهتری داشته است.
هیچ گناهی تا ابد از دیدگان مردم مخفی نخواهد ماند
و روزی گناه گناه کار برای همه اشکار می شود (شکسپیر )