و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

تاثیر شکسته شدن سکوت خواص دوپهلو چه بود؟

طی 20 ماه سپری شده از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، یکی از ترجیع بندهای برخی مسوولان و سخنرانان و سیاسیون، بویژه طیف اصولگرایان تندرو، به نقش محوری سکوت خواص دوپهلو یا بی بصیرت در ایجاد فتنه اختصاص یافته بود.

به گزارش خبرنگار «آینده»؛ به زعم برخی، چهره‌هایی نظیر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجج اسلام ناطق نوری، سیدحسن خمینی، حسن روحانی، و آقایان محسن رضایی، علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف، محمدرضا باهنر و حتی تعدادی از مراجع معظم تقلید نظیر آیات عظام جوادی آملی، صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی و مکارم شیرازی نیز از جمله کسانی بودند که انتظارات جریان اصولگرای تندرو را در اعلام وفاداری به نظام و اعلام برائت از جریان موسوم به فتنه اعلام نکرده بودند.

هرچند چهره‌های مذکور که همگی از شخصیتهای برجسته سیاسی و اسلامی محسوب می شوند، در این 20 ماه بارها با رهبر انقلاب ملاقات داشته و در اظهارات خود بر حمایت از ولایت فقیه و اصل نظام تاکید کرده بودند، اما این گونه موضعگیری ها، انتظارات مذکور از این چهره‌ها را برآورده نکرده است.

پس از وقایع 25 بهمن تعدادی از این چهره‌ها نظیر محمدرضا باهنر، محسن رضایی، ناطق نوری، حسن روحانی، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی اقدام به موضعگیری صریح علیه سران معترض کرده و حتی برخی از آنان نظیر محسن رضایی مواضعی حتی بعضا تندتر و صریحتر از خواص بابصیرت قبلی اتخاذ کردند و رضایی، موسوی و کروبی را "عمله آمریکا" دانست و اولتیماتومی چند ساعته به سران معترض داد تا تکلیف خود را مشخص کنند، وگرنه مردم حق خواهند داشت تا راسا وارد عمل شده و آنها را زندان کنند، باهنر نیز اولتیماتوم یک هفته‌ای به هاشمی داد.

اکنون چند روز از شکسته شدن سکوت این افراد که تا پیش از این از سوی برخی رسانه ها "خواص دوپهلو" خوانده می شدند، سپری شده، اما پرسش این است که آیا این موضوع، تاثیر قابل توجهی بر جریان معترضین گذاشته است؟

پرسش بعدی این خواهد بود که اگر باقیمانده خواص دوپهلو و حتی سران معترضین هم انتظار و تکلیف تعیین شده از سوی خواص بابصیرت را جامه عمل بپوشانند و فرضا موسوی، کروبی و خاتمی با انتشار اطلاعیه از عملکرد خود ابراز پشیمانی کرده و مواضع خود را پس گرفته و از نظام عذرخواهی کنند، آیا موضوع اعتراضات در جامعه حل خواهد شد؟

برای پاسخ به این پرسشها نیاز به آشنایی با یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه روانشناسی اجتماعی و مباحث مدیریتی در فرآیند بررسی تاثیرگذاری گروههای مرجع با عنوان "نظریه نقش" داریم.

در نظریه نقش، تمرکز بر مطالعه چگونگی تاثیرگذاری رفتار یک فرد بر فرد دیگر است.

اصولا فردی که از قدرت نفوذ شخصی بر دیگران برخوردار باشد و این نفوذ فارغ از مقام یا تخصص و یا موقعیت وی باشد؛ برای افراد تحت تاثیر وی مرجع شناخته شده و قدرت نفوذ وی بر این افراد را قدرت مرجعیت خوانده می شود.(روشن است که اصطلاح مرجعیت در اینجا با اصطلاح دینی آن در خصوص مراجع تقلید متفاوت است)

در نظریه نقش، موضوع اصلی این است که چه رفتارها و پیامهایی از سوی مرجع برای افراد تحت تاثیرشان تعیین کننده است؟ آیا هر رفتاری که مرجع، خواص و یا نخبه مورد نظر ما انجام دهد، موجب تبعیت فرد تحت نفوذ وی خواهد شد؟

برای پاسخ به این پرسش اشاره به چند مثال ضروری است:

نوع پوشش و لباس یک هنرپیشه سینما که به نوعی برای هواداران خود مرجع محسوب می گردد، ممکن است در پوشش لباس هوادارانش تاثیرگذار باشد، اما نوعا مواضع سیاسی وی کمتر از لباس دارای اثرگذاری و مرجعیت برای هواداران وی است. چرا که نقش مرجعیت وی در حوزه ظاهری و نمایشی تمرکز دارد و دوستدارن او برای انتخاب مواضع سیاسی، خود را نیازمند پیروی از وی نمی بینند.

یا خواننده‌ای که با سبک موسیقی جدید فعالیت کرده و از ستاره های موسیقی راک یا جاز یا ... محسوب می شود، اگر یکباره تغییر سلیقه داده و از این نوع موسیقی ابراز تنفر کرده و به موسیقی سنتی روی بیاورد، احتمالا اکثریت هوادارانش از وی سلب مرجعیت کرده و فرد دیگری را به عنوان مرجع خود در موسیقی برخواهند گزید.

بنابراین در نظریه نقش بر دو مفهوم حوزه مرجعیت و سازگاری رفتار مرجع با تصویر ایجاد شده در ذهن مخاطب تمرکز می شود و تاثیرگذاری مرجع بر ذهن افراد تحت تاثیر وی، به رعایت دو شرط مذکور مشروط می شود.

اکنون به موضوع حوادث پس از انتخابات بازمی گردیم، سرنوشت ایجاد شده برای چهره هایی نظیر محمدرضا شریفی نیا و علیرضا افتخاری که پیش از این محبوبیت و مرجعیت در طیف هنرمندان داشته و از هواداران زیادی در جامعه برخوردار بودند، نشان داد اتخاذ مواضع سیاسی از این افراد خارج از جایگاه نفوذ آنان که در حوزه هنری بوده است، موجب از دست دادن قدرت مرجعیت آنان در میان هوادارانی که از نظر سیاسی دارای تعارض با این مواضع بودند و خود را بی‌نیاز از تبعیت سیاسی از یک خواننده و یا هنرپیشه می دیدند، شده است.

این اتفاق ممکن بود برای مراجع معظم تقلید که در حوزه طاعات دینی مورد تبعیت مقلدین قرار دارند و در صورت کشیده شدن مرجعیت دینی به مجادلات سیاسی امکان آسیب دیدن تقیدات دینی آنها وجود داشت، رخ دهد که با هوشمندی مراجع تقلید این اتفاق رخ نداد.

از سوی دیگر، پس از اعلام موضع چهره‌های موسوم به خواص دوپهلو در هفته اخیر شاهد بودیم که این مواضع با واکنش منفی بخشی از هواداران این چهره ها که به دلیل تصویر قبلی ایجاد شده از آنان که از نگاه آنان توام با اعتدال و میانه‌روی بود، به آنها علاقمند شده بودند، همراه شد و عملا قدرت مرجعیت این چهره‌ها به دلیل ناسازگاری مواضع جدید آنها با تصویر ایجاد شده در ذهن مخاطب و نقش مرجعیتشان کاهش یافت.

به طور نمونه پس از فراخوان درباره ارسال نظرات مردم پیرامون مواضع جدید یکی از این چهره ها  چند صد نامه و پیام از سوی افرادی که به نوعی دوستدار و هوادار وی محسوب می شدند و بدین دلیل اقدام به ارسال پیام خود به طور خصوصی و بدون انتشار در رسانه ها برای وی کردند، دریافت شد که از دادن رای و هواداری از وی ابراز پشیمانی کرده بودند و این مواضع جدید را عمدتا ناشی از دو دلیل عقب نشینی دربرابر فشارها و تلاش برای کسب قدرت ارزیابی کردند.

در این فرصت قصد پرداختن به صحت یا نادرستی مواضع جدید خواص موسوم به دوپهلو نداریم، بلکه قصد ارزیابی آثار این مواضع را داریم.

بنابراین می توان نتیجه گرفت چرخش ناگهانی مواضع افراد مرجع و صاحب تاثیر در جامعه، ممکن است نه تنها موجب بروز رفتارهایی در جهت این مواضع جدید در جامعه نگردد، بلکه با کاهش قدرت نفوذ و مرجعیت این افراد در میان هوادارانشان، بخشی از این هواداران با تغییر مرجعیت جذب چهره‌هایی شوند که مواضعی عکس مواضع جدید خواص دوپهلوی سابق دارند.

به طور مثال با موضعگیری جدید چهره های شاخص طیف اصولگرایان میانه رو، هر چند ممکن است برخی هواداران پروپاقرص آنها به پیروی از آنها تغییر موضع دهند، اما بخشی از هواداران این طیف هم ممکن است به دلیل عدم اقناع درباره این تغییر ناگهانی، از این بخش از جامعه خارج شده به طیف معترضین بپیوندند.

اکنون پرسش این است که با توجه به این پیامدها، آیا اصرار اصولگرایان تندرو بر تعیین موضع شفاف خواص دوپهلو چه حاصلی برای آنها داشت؟

آیا واقعا این طیف از عدم تاثیر گذاری این موضعگیری در گروه زیادی از معترضین و مطالب فوق ناآگاه بودند و تصور می کردند با این موضعگیری ها مشکل اعتراضات حل شده و یا دست کم کاهش می یابد؟ یا آنکه این فشار با آگاهی از نتایج آن صورت گرفت و تاکتیکی سیاسی برای کاهش قدرت مرجعیت و نفوذ سیاسی خواص موسوم به دوپهلو در جامعه بود؛ به این معنا که با توجه به رقابت شدید سیاسی بین جریان اصولگرایان تندرو و طیف دولتی با اصولگرایان میانه رو، از این موضوع جهت تضعیف رقیب در بخشی از جامعه استفاده گردید تا عملا پایگاه اجتماعی اصولگرایان میانه‌رو با آسیب مواجه شود.

جالب آن که بعد از همین موضعگیری های شفاف، طیف مذکور که همواره خواستار شکستن سکوت این -به تعبیر خود- خواص دوپهلو بودند، به جای تقدیر از مواضع صریح آنان، یکی را اصولگرای منحرف خواندند، علیه دو نفر از آنان در تهران و جهرم شعار دادند و دو تای دیگر را متهم به خدعه و فریب با اهداف سیاسی کردند.

در هرصورت در این که این گونه تغییر موضع خواص مذکور، اثر مورد انتظار را در جامعه برجا می گذارد، تردید جدی وجود دارد و اگر این نخبگان واقعا قصد کاهش فشار از خود یا کسب قدرت را برای تغییر موضع نداشته‌اند، باید در فرایندی چالشی و استدلالی به تشریح علت تغییر موضع خود پرداخته تا بتوانند بخشی از هواداران خود را که مواضع جدید آنها را غیرقابل قبول تلقی می کنند، اقناع کنند.

از سوی دیگر جریان اصولگرایان تندرو نیز که با حذف جریان معترض از صحنه رسمی سیاسی کشور تنها رقیب خود را جریان اصولگرایان میانه رو می داند، اگر به راستی از این فشارها قصد تضعیف رقیب را ندارند و به دنبال تاثیرگذاری بر جامعه هستند، با تغییر روش اجازه دهند این خواص و نخبگان خود در فرایندی اقناعی به مواضع جدید برسند تا قدرت انتقال تدریجی و منطقی آن و نه یک باره و دستوری به جامعه را بیابند.

نظرات 2 + ارسال نظر
وبگرد چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:05

با سلام - موضوعات جدی جامعه شناسی از ایران رخت بربسته است. وقتی علوم انسانی که در حال حاضر محور تمامی علوم است چنین بی مهابا مورد تاخت و تاز قرار می گیرد معلوم است امیدی به بهبود اوضاع نیست. در جهان متمدن با بروز مشکلات اینچنینی علمای قوم سراغ جامعه شناسان و روانشناسان رفته و بدنبال رفع مشکل هستند نه به زندان انداختن و خفه کردن آن ها. ثمره این بی تدبیری این میشود که روز به روز بر شمار معترضین افزوده میشود. خودمان را که نباید گول بزینم. الان معترضی علاوه بر اعتراض مملو از کینه های سرباز نکرده اند که خدا بداد این کشور زمانی برسد که که این غم و کینه سر باز کند که در ان حال نه از تاک نشان ماند نه از ... لذا بهتر است مدیران اداره این مرز و بوم بدنبال اقناع مردم بروند با دروغ و حیله و تصاحب دیگران واقعا کمکی نخواهد شد. من واقعا گاهی تعجب می کنم ایا کسی نیست در این کشود که به همه بفهماند که این رویه در درجه اول مضار به حال دین و دنیای همه است. کم کم دارد خیلی دیر میشود. عاقلان قوم اگر هم هنوز کسی هست باسد حرکت جدی کنند. شرایط اصلا مساعد نیست. با شعار و دروغ واقعا نمیشود حرکت کرد. بخدا نمیشود. بخدا نمیشود . نشده است و نخواهد شد.

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 16:39

به غضنفرمیگن یه میوه شیرین و آبدار نام ببر. میگه: خیار. میگن خیار
کجاش شیرین و آبداره؟! میگه با چائی شیرین بخور نظرت عوض میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد