همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند. کوروش کبیر
انسان ها همیشه "بت" می سازند ... بعضی با "سنگ و چوب"، عده ای با "باور هایشان" اولی ترسناک نیست ، چون با یک تبر در هم می شکند . ولی دومی بلایی است که هیچ جامعه ای از آن مصون نمانده است ... {تاریخ جولانگاه باور هاست}
قلبمان لبریز درد است ای دریغ! - دستهامان سرد سرد است ای دریغ! صلح و آرامش از اینجا کوچ کرد - نوبت جنگ و نبرد است ای دریغ! ناله ی فقر از خیابانها بلند - این صدای دوره گرد است ای دریغ! سینه از نامردمیها خسته شد - دوره ی فقدان مرد است ای دریغ! در خیابان دلت راندن خوش است - لیک طرح زوج و فرد است ای دریغ! چون بهار عمرمان پاییز شد؟ - برگها خشکید و زرد است ای دریغ! ریسمان دوستیهامان گسست - راستی، تبعیدو طرد است ای دریغ! نسبت گردونه و هستیِّ ما - نسبت طوفان و گرد است ای دریغ
طفلی به نام شادی دیریست گمشده است باچشمهای روشن براق باگیسویی بلندبه بالای ارزو هرکس ازاونشانی دارد ماراکند خبر این هم نشان ما یک سوخلیج فارس سوی دگر خزر
راستش جو وبلاگ یوهو خیلی سنگین شد. این وبلاگ ماهیتا احساسی نیست هرچند از هر نوع نظری بنده استقبال میکنم. بهرحال نشون میده جنبه نداریما! البته مزاح کردم و خوشحالم ازاینکه به من سر میزنید.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کوه با نخستین سنگ آغاز می شود، انسان با نخستین درد...
همواره نگهبان کیش یزدان باش، اما هیچ قومی را وادار مکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیش که میل دارد پیروی کند.
کوروش کبیر
انسان ها همیشه "بت" می سازند ...
بعضی با "سنگ و چوب"، عده ای با "باور هایشان"
اولی ترسناک نیست ، چون با یک تبر در هم می شکند .
ولی دومی بلایی است که هیچ جامعه ای از آن مصون نمانده است ...
{تاریخ جولانگاه باور هاست}
قلبمان لبریز درد است ای دریغ! - دستهامان سرد سرد است ای دریغ!
صلح و آرامش از اینجا کوچ کرد - نوبت جنگ و نبرد است ای دریغ!
ناله ی فقر از خیابانها بلند - این صدای دوره گرد است ای دریغ!
سینه از نامردمیها خسته شد - دوره ی فقدان مرد است ای دریغ!
در خیابان دلت راندن خوش است - لیک طرح زوج و فرد است ای دریغ!
چون بهار عمرمان پاییز شد؟ - برگها خشکید و زرد است ای دریغ!
ریسمان دوستیهامان گسست - راستی، تبعیدو طرد است ای دریغ!
نسبت گردونه و هستیِّ ما - نسبت طوفان و گرد است ای دریغ
طفلی به نام شادی دیریست گمشده است
باچشمهای روشن براق
باگیسویی بلندبه بالای ارزو
هرکس ازاونشانی دارد
ماراکند خبر
این هم نشان ما
یک سوخلیج فارس
سوی دگر خزر
شفیعی کدکنی
امام صادق (ع) :
به راستی که مومن با برادر مومنش آرامش پیدا می کند ، چنانکه تشنه با آب خنک آرامش پیدا می کند.
هوایت که به سرم می زند....
دیگر در هیچ هوایی
نمی توانم نفس بکشم!!
عجب نفس گیر است
هوای بی تو ..............
راستش جو وبلاگ یوهو خیلی سنگین شد. این وبلاگ ماهیتا احساسی نیست هرچند از هر نوع نظری بنده استقبال میکنم. بهرحال نشون میده جنبه نداریما! البته مزاح کردم و خوشحالم ازاینکه به من سر میزنید.