لئوناردوباف یک پژوهشگر دینى معروف در برزیل است. متن زیر، نوشته اوست:
در میزگردى که درباره «دین و آزادى» برپا شده بود و دالایىلاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، و البته کمى بدجنسى، از او پرسیدم: عالى جناب، بهترین دین کدام است؟ خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودایى» یا «ادیان شرقى که خیلى قدیمىتر از مسیحیت هستند.» دالایىلاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خیره شد و آنگاه گفت: «بهترین دین، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.» من که از چنین پاسخ خردمندانهاى شرمنده شده بودم، پرسیدم: آنچه مرا انسان بهترى مىسازد چیست؟ او پاسخ داد: «هر چیز که شما را دلرحمتر، فهمیدهتر، مستقلتر، بىطرفتر، بامحبتتر، انسان دوستتر، با مسئولیتتر و اخلاقىتر سازد. دینى که این کار را براى شما بکند، بهترین دین است».
انسان و دین
یکى از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگىرابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مىشود کهحقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقیقت دین وانسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشنمىشود.
سرّ اینکه در آغاز بحثباید حقیقت دین و انسان تبیین شود آناست که اولا شناخت هر مجموعه ای در گرو شناخت اجزاء آن است وثانیا با شناخت طرفین ارتباط، روشن مىشود که دین چگونه انواع روابط انسان، یعنى رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با انسانهاى دیگر، رابطه انسان با طبیعت و جهان آفرینش و رابطهانسان با خود را تنظیم می کند. از این رو در آغاز این سخن لازم است به تعریف دین پرداخته و حقیقت دین تبیین گردد.
تعریف دین
آنچه که امروز به نام دین شناخته مىشود از تنوع فراوانىبرخوردار است، توحید و یکتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادویى،اعتقاد به تقدس برخى حیوانات و اشیاء و اشکال گوناگون بت پرستى و حتى مکاتبى چون مارکسیسم و اومانیسم را دین مىنامند و در شاخههاى مختلف علوم، نظیر فلسفه دین، جامعهشناسى دین و روانشناسى دین مورد بررسى و کاوش قرار مىگیرند. این تنوع وگستردگى موجب شد تا عدهاى مدعى شوند امکان تعریف واحدى از دین ممکن نیست و ارائه تعریفى که جامع افراد و مانع اغیار باشد امکانپذیر نمی باشد.
اکنون به لحاظ اینکه زمینه تعریف دین را فراهم کنیمتذکر نکاتى چند لازم و ضرورى است.
1- مراد ما از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام دین بر او نهاده مىشود. توضیح مطلب آن که در یک تقسیم بندى کلى دین را به دو دسته الهى و وحیانى و بشرى تقسیم مىکنند. ادیانىکه ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد و انسان بهدلیل برخى نیازهاى روانى یا اجتماعى به پیروى از باورها وعقاید و رفتارهایى، کشانده شده است. دینى که بر پایه بت پرستىیا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن تشکیل شده است دینىبشرى است.
مراد ما از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام دین بر او نهاده مىشود.
اما ادیان الهى و وحیانى، ادیانى هستند که ریشه در غیب دارند پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نهسازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آناعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و
سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند. مراد ما در این نوشتار،دین الهى و وحیانى است نه دین بشرى.
2- در تعریف دین باید از خلط بین دین و تدین، دین و ایمان اجتناب کرده چنانکه در نوشتهها گاهى دین را به باور و اعتقاد تعریف کردهاند چنانکه بعضى در تعریف دین گفتهاند: دین اعتقاد به هستیهاى روحانىاست و یا گفتهاند: دین نظام یک پارچهاى از باورداشتها و عملکردهاى مرتبط به چیزهاى مقدس است که از طریق آنها گروهى ازآدمها با مسائل غایى زندگى بشرى کلنجار مىروند و یا برخىگفتهاند: دین اعتقاد به خدایى سرمدى است. یعنى، اعتقاد به اینکه حکومت و ارادهاى الهى بر جهان حکم مىراند، خدایى که با بشرداراى مناسبات اخلاقى است و بعضى مىگویند: جوهر دین عبارت استاز احساس وابستگى مطلق. در این گونه از تعاریف بین ایمان و دین و نیز دیندارى با دین خلط شده است در حالى که ایمان و تدین با دین متفاوت است. زیرا تدین و ایمان وصف انسان است در حالى که دین حقیقتى است که خداوند آن را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مىدهد.
عدم امکان تعریف ماهوى از دین
تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است. حقایقى که به جنس و فصل یاجنس و رسم، به حد تام یا حد ناقص تعریف مىشوند تعریفشان تعریفماهوى است اما دین به دلیل این که ماهیت ندارد و چیزى که ماهیتندارد جنس و فصل ندارد پس تعریف دین به حد تام یا ناقصامکانپذیر نیست. اما به لحاظ اینکه دین مفهوم است مىتوان تعریف مفهومى از آن ارائه داد. و به عبارت دیگر براى دین نمىتوانتعریف منطقى که مرکب از جنس و فصل باشد ارائه داد، اما ارائهتعریف مفهومى از آن ممکن است و لذا در تعریف دین مىگوییم: «مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظردارد؛ و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید؛ و هم اخلاق و شئونزندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد» و به دیگر سخن، «دین مجموعهعقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعه انسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد».
با توجه به تعریف فوق روشن مىشود دینى که مبتنى بر وحى است از بخشهاى گوناگون تشکیل مىشود یک بخش آن عقاید است یعنى حقایق و واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شدهاست مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال آنها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضائل و رذایلاخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلقبه فضائل را به وى ارائه داده است.
بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگىتنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیتروابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مىگیرد.
تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است.
اقسام دین
دین در یک تقسیم ابتدایى به دو قسم حق و باطل منقسم مىشود.
زیرا مجموعه عقاید و مقررات اخلاقى یا حق است و یا باطل و یاممزوج از حق و باطل است. ناگفته نماند اگر مجموعه عقاید و اخلاقو مقررات حق باشد آن را دین حق مىگویند و در غیر این صورت آنرا دین باطل گویند. و نیز دینى که مجموعه حق و باطل باشد،دینى باطل است. قرآن کریم ره آورد انبیاء را دین حق مىداند چراکه عقاید و اخلاق و مقررات آن مطابق
با حق است زیرا آنچه که مطابق نظام هستى و محصول خداى سبحان است، حق است. قرآن مىفرماید: «الحق من ربک» حق از پروردگار سرچشمه مىگیرد و درجاى دیگر فرمود: «ولایدینون دین الحق» ، به دینى که دین حق است متدین نمىشوند.
دین الهى که ره آورد همه انبیاست، اسلام است چنان که فرمود: «انالدین عنداللهالاسلام» و اسلام دین حقى است که غیر آن دین از کسى مقبول نیست «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه» هر کس آئینى غیر ازاسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد.
اما دین باطل ره آورد طاغوت و طاغوتیان است، قرآن وقتى ازفرعون سخن مىگوید مىفرماید: فرعون به قومش گفت: «انى اخاف انیبدل دینکم او ان یظهر فى الارض الفساد» من مىترسم موسىکلیم(ع)دین شما را عوض کرده یا در سرزمین شما فساد ایجاد کند ولذا باید او را بکشیم. یعنى موسى مىخواهد آیینى که در کشور مصرحکومت مىکند و بر افکار و اندیشه مردم سایه افکنده، دگرگونسازد. آنچه که بر مردم مصر حکومت مىکرد مجموعه عقاید و اخلاق وقواعد و مقررات اجتماعى و نظامى و سیاسى بود و محصول اندیشهبشر طاغى که قرآن از آن به دین یاد مىکند. گرچه دین باطل است.
ادامه این مطلب را در شماره آینده با عنوان : «چهار علت دین» پی بگیرید.
دانشمند بزرگ حضرت آیهالله جوادى آملى
تهیه برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
هرگزنخواب کورش
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در
!هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید،
البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند،
آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند،
آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو،
گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،
تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد
دارا ! کجای کاری،
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی،
فریادمان بلند است
اما چه سود،
اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس،
شیر ژیان ندارد
کوآن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش،
ای مهرآریایی
بی نام تو،وطن نیز
نام و نشان ندارد
رفتم رو تختم دراز کشیدم پتو رو کشیدم رو خودم چراقم خاموش کردم,مامانم اومده میگه میخوای بخوابی؟میگم پ نه پ دارم حاضر میشم شام بریم بیرون.
نشنو از نی
نی حصیری بینواست
بشنو از دل
دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
خیلی با نظرات دالایی دالاما موافق نیستم. اگر هر دینی واقعا با کلیات و موازین انسانی و الهی منطبق بود و روی انسان تاثیر گذاشت آن دین کا مل است. از این گونه عبارات هم در متون اسلامی خودمان داریم. دل رحمی ُ فهمیدگی ُ استقلال ُ بی طرفی ُ با محبتی و با مسئولیت تر مفاهیم انسانی هستند و معمولا در هر دینی انها را ارزش می نامند. اما اگر معتقد به قران باشیم در قران هم امده که ان الدین عندالله اسلام . بنابراین اسلام ناب محمدی را باید ببینی چیست ما که ندیده ایم.