و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

بهترین دین کدام است؟

لئوناردوباف یک پژوهشگر دینى معروف در برزیل است. متن زیر، نوشته اوست:

در میزگردى که درباره «دین و آزادى» برپا شده بود و دالایى‌لاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، و البته کمى بدجنسى، از او پرسیدم: عالى جناب، بهترین دین کدام است؟ خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودایى» یا «ادیان شرقى که خیلى قدیمى‌تر از مسیحیت هستند.» دالایى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خیره شد و آنگاه گفت: «بهترین دین، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»  من که از چنین پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسیدم: آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چیست؟ او پاسخ داد: «هر چیز که شما را دل‌رحم‌تر، فهمیده‌تر، مستقل‌تر، بى‌طرف‌تر، بامحبت‌تر، انسان دوست‌تر، با مسئولیت‌تر  و اخلاقى‌تر سازد. دینى که این کار را براى شما بکند، بهترین دین است». 

از دست نوشته‌های توت فرنگی

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 15:30

انسان و دین


یکى از مباحث مهم فلسفه دین، موضوع انسان و دین و چگونگى‏رابطه آنها است. رابطه انسان و دین زمانى درست ترسیم مى‏شود که‏حقیقت دین و حقیقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقیقت دین وانسان، درست تبیین گردید، پیوند انسان و دین نیز به خوبى روشن‏مى‏شود.
سرّ اینکه در آغاز بحث‏باید حقیقت دین و انسان تبیین شود آن‏است که اولا شناخت هر مجموعه ای در گرو شناخت اجزاء آن است وثانیا با شناخت طرفین ارتباط، روشن مى‏شود که دین چگونه انواع ‏روابط انسان، یعنى رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با انسان‏هاى دیگر، رابطه انسان با طبیعت و جهان آفرینش و رابطه‏انسان با خود را تنظیم می کند. از این رو در آغاز این سخن لازم‏ است ‏به تعریف دین پرداخته و حقیقت دین تبیین گردد.



تعریف دین


آنچه که امروز به نام دین شناخته مى‏شود از تنوع فراوانى‏برخوردار است، توحید و یکتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادویى،اعتقاد به تقدس برخى حیوانات و اشیاء و اشکال گوناگون بت پرستى ‏و حتى مکاتبى چون مارکسیسم و اومانیسم را دین مى‏نامند و در شاخه‏هاى مختلف علوم، نظیر فلسفه دین، جامعه‏شناسى دین و روان‏شناسى دین مورد بررسى و کاوش قرار مى‏گیرند. این تنوع وگستردگى موجب شد تا عده‏اى مدعى شوند امکان تعریف واحدى از دین ممکن نیست و ارائه تعریفى که جامع افراد و مانع اغیار باشد امکان‏پذیر نمی باشد.
اکنون به لحاظ اینکه زمینه تعریف دین را فراهم کنیم‏تذکر نکاتى چند لازم و ضرورى است.

1- مراد ما از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام‏ دین بر او نهاده مى‏شود. توضیح مطلب آن که در یک تقسیم بندى کلى ‏دین را به دو دسته الهى و وحیانى و بشرى تقسیم مى‏کنند. ادیانى‏که ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد و انسان به‏دلیل برخى نیازهاى روانى یا اجتماعى به پیروى از باورها وعقاید و رفتارهایى، کشانده شده است. دینى که بر پایه بت پرستى‏یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن تشکیل شده است دینى‏بشرى است.

مراد ما از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام‏ دین بر او نهاده مى‏شود.
اما ادیان الهى و وحیانى، ادیانى هستند که ریشه در غیب دارند پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نه‏سازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آن‏اعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و

سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند. مراد ما در این نوشتار،دین الهى و وحیانى است نه دین بشرى.

2- در تعریف دین باید از خلط بین دین و تدین، دین و ایمان‏ اجتناب کرده چنانکه در نوشته‏ها گاهى دین را به باور و اعتقاد تعریف کرده‏اند چنانکه بعضى در تعریف دین گفته‏اند: دین اعتقاد به هستیهاى روحانى‏است و یا گفته‏اند: دین نظام یک پارچه‏اى از باورداشتها و عملکردهاى مرتبط به چیزهاى مقدس است که از طریق آنها گروهى ازآدمها با مسائل غایى زندگى بشرى کلنجار مى‏روند و یا برخى‏گفته‏اند: دین اعتقاد به خدایى سرمدى است. یعنى، اعتقاد به این‏که حکومت و اراده‏اى الهى بر جهان حکم مى‏راند، خدایى که با بشرداراى مناسبات اخلاقى است و بعضى مى‏گویند: جوهر دین عبارت است‏از احساس وابستگى مطلق. در این گونه از تعاریف بین ایمان و دین و نیز دین‏دارى با دین خلط شده است در حالى که ایمان و تدین با دین متفاوت است. زیرا تدین و ایمان وصف انسان است در حالى که دین حقیقتى است که خداوند آن را به صورت پیام در اختیار انسان قرار مى‏دهد.



عدم امکان تعریف ماهوى از دین


تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به ‏بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است. حقایقى که به جنس و فصل یاجنس و رسم، به حد تام یا حد ناقص تعریف مى‏شوند تعریفشان تعریف‏ماهوى است اما دین به دلیل این که ماهیت ندارد و چیزى که ماهیت‏ندارد جنس و فصل ندارد پس تعریف دین به حد تام یا ناقص‏امکان‏پذیر نیست. اما به لحاظ اینکه دین مفهوم است مى‏توان تعریف ‏مفهومى از آن ارائه داد. و به عبارت دیگر براى دین نمى‏توان‏تعریف منطقى که مرکب از جنس و فصل باشد ارائه داد، اما ارائه‏تعریف مفهومى از آن ممکن است و لذا در تعریف دین مى‏گوییم: «مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظردارد؛ و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مى‏گوید؛ و هم اخلاق و شئون‏زندگى او را تحت پوشش قرار مى‏دهد» و به دیگر سخن، «دین مجموعه‏عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعه‏ انسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد».
با توجه به تعریف فوق روشن مى‏شود دینى که مبتنى بر وحى است ‏از بخشهاى گوناگون تشکیل مى‏شود یک بخش آن عقاید است ‏یعنى حقایق‏ و واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شده‏است مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال‏ آنها.

بخش دیگر آن اخلاقیات است ‏یعنى تعالیمى که فضائل و رذایل‏اخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق‏به فضائل را به وى ارائه داده است.

بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگى‏تنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیت‏روابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مى‏گیرد.

تعریف ماهوى از دین میسر نیست زیرا تعریف ماهوى از چیزى به ‏بیان ماهیات و ذاتیات آن چیز است.
اقسام دین


دین در یک تقسیم ابتدایى به دو قسم حق و باطل منقسم مى‏شود.
زیرا مجموعه عقاید و مقررات اخلاقى یا حق است و یا باطل و یاممزوج از حق و باطل است. ناگفته نماند اگر مجموعه عقاید و اخلاق‏و مقررات حق باشد آن را دین حق مى‏گویند و در غیر این صورت آن‏را دین باطل گویند. و نیز دینى که مجموعه حق و باطل باشد،دینى باطل است. قرآن کریم ره آورد انبیاء را دین حق مى‏داند چراکه عقاید و اخلاق و مقررات آن مطابق

با حق است زیرا آنچه که‏ مطابق نظام هستى و محصول خداى سبحان است، حق است. قرآن ‏مى‏فرماید: «الحق من ربک‏» حق از پروردگار سرچشمه مى‏گیرد و درجاى دیگر فرمود: «ولایدینون دین الحق‏» ، به دینى که دین حق است متدین نمى‏شوند.

دین الهى که ره آورد همه انبیاست، اسلام است چنان که فرمود: «ان‏الدین عندالله‏الاسلام‏» و اسلام دین حقى است که غیر آن دین از کسى مقبول نیست ‏«و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه‏» هر کس آئینى غیر ازاسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد.

اما دین باطل ره آورد طاغوت و طاغوتیان است، قرآن وقتى ازفرعون سخن مى‏گوید مى‏فرماید: فرعون به قومش گفت: «انى اخاف ان‏یبدل دینکم او ان یظهر فى الارض الفساد» من مى‏ترسم موسى‏کلیم(ع)دین شما را عوض کرده یا در سرزمین شما فساد ایجاد کند ولذا باید او را بکشیم. یعنى موسى مى‏خواهد آیینى که در کشور مصرحکومت مى‏کند و بر افکار و اندیشه مردم سایه افکنده، دگرگون‏سازد. آنچه که بر مردم مصر حکومت مى‏کرد مجموعه عقاید و اخلاق وقواعد و مقررات اجتماعى و نظامى و سیاسى بود و محصول اندیشه‏بشر طاغى که قرآن از آن به دین یاد مى‏کند. گرچه دین باطل است.

ادامه این مطلب را در شماره آینده با عنوان : «چهار علت دین» پی بگیرید.



دانشمند بزرگ حضرت آیه‏الله جوادى آملى

تهیه برای تبیان: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری


[ بدون نام ] دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 14:57

هرگزنخواب کورش
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx



دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در

!هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید،

البرز لب فرو بست

حتا دل دماوند،

آتش فشان ندارد



دیو سیاه دربند،

آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو،

گرز گران ندارد

روز وداع خورشید،

زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان،

نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا،

نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما،

تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها،

بر کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز،

میهن جوان ندارد



دارا ! کجای کاری،

دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،

دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی،

فریادمان بلند است

اما چه سود،

اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است

این بیرق کیانی

اما صد آه و افسوس،

شیر ژیان ندارد



کوآن حکیم توسی،

شهنامه ای سراید

شاید که شاعر ما

دیگر بیان ندارد



هرگز نخواب کوروش،

ای مهرآریایی

بی نام تو،وطن نیز

نام و نشان ندارد


امیر شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:35

رفتم رو تختم دراز کشیدم پتو رو کشیدم رو خودم چراقم خاموش کردم,مامانم اومده میگه میخوای بخوابی؟میگم پ نه پ دارم حاضر میشم شام بریم بیرون.

سارا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 17:44

نشنو از نی

نی حصیری بینواست

بشنو از دل

دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود

محمود یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:46

خیلی با نظرات دالایی دالاما موافق نیستم. اگر هر دینی واقعا با کلیات و موازین انسانی و الهی منطبق بود و روی انسان تاثیر گذاشت آن دین کا مل است. از این گونه عبارات هم در متون اسلامی خودمان داریم. دل رحمی ُ فهمیدگی ُ استقلال ُ بی طرفی ُ با محبتی و با مسئولیت تر مفاهیم انسانی هستند و معمولا در هر دینی انها را ارزش می نامند. اما اگر معتقد به قران باشیم در قران هم امده که ان الدین عندالله اسلام . بنابراین اسلام ناب محمدی را باید ببینی چیست ما که ندیده ایم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد