و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

حتما قبـل از خواب ببـوسیـدش

حتما ً قبـل از خواب ببـوسیـدش!

حتی اگه با هم دعـوای بـدی کرده باشیـد، ببـوسیـدش!

حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده، ببـوسیـدش!

حتی اگه برچسـب ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه، ببـوسیـدش!

حتی اگه بهتـون گیر بیخـود داده باشه، ببـوسیـدش!

اگه گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره! و نفهمیـده موهـاتون رو مِش کردین!ببـوسیـدش!

حتی اگه بـوی عرق و خستگی میـده، ببـوسیـدش !حتی اگه یـادش میـره جواب سلام شما رو بـده، ببـوسیـدش !حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده، ببـوسیـدش

وقتی زیرپیـرهنی سفیـد پوشیـده و بـازوهاشو با اون پیـچ ماهیچه ای مردونه انداخته بیـرون و صداش خسته ُ خمار خوابه، ببـوسیـدش!

حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه، ببـوسیـدش !

حتی اگه گرسنه است و با شما مثل آشپـز دربـارش برخـورد می کنه، ببـوسیـدش !

حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه، ببـوسیـدش !

وقتی براتـون یه آهنگ جدیـد میذاره و می گه: ” اینـو برای تـو آوردم! ” و وقتی تو چشـاش پـر از خواستنه، و زمانی که دست های ظریـف دختـرونه تـون رو میـون دستای زمخت و مردونه اش گم می شن، ببـوسیـدش !

حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید، ببـوسیـدش !

حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه، ببـوسیـدش !

حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط جیـغ های شما با خنـده می گه: ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب؟، ببـوسیـدش !

وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش، پشت ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله! و وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه است و درُ با پـاش می بنـده، وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه، ببـوسیـدش !

حتی اگه تـوی شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن، ببـوسیـدش !

حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده.حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده، ببـوسیـدش !

وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه، وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه! وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه، ببـوسیـدش !

حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش! شایـد فـردایی نباشـه

شایـد شما فـردا نباشیـد.

نظرات 10 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:27

خیلی رومانتیک بود. برم ببوسمش!!؟

رضا دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
کوروش کبیر

سارا دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:40

قدرت جوانی
از قدرت و زیبایی جوانی ات لذت ببر،

ویادت باشد که قدر قدرت و زیبایی جوانی را ،نمی دانی،

تا وقتی رنگ ببازه...

اما باور کن ۲۰ سال دیگه وقتی به عکسات نگاه می کنی

متوجه می شی چه امکاناتی در برابرت قرار داشته

و چقدر ظاهر دل انگیزی داشتی،

اینو الان متوجه نیستی...

مثل خودم...

نکته: البته من هنوز جوون و جذابم. سوء تفاهم نشه

حسن دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:04

ای بچشم. همین امشب میرم.

امیر سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:51

اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.

نونوش سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:35

فکر کنم بر عکس بود بهتر بود...چرا ما همش ببوسیم؟

دوست چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:26

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا

دوست چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35

در این دنیا که مردانش عصا از کور میدزدند من بیچاره به دنبال یک مرد می گردم

دوست چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:41

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم...
یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم...
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم...
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم.

امیرحسین دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:52 http://sabbaghian68.blogfa.com

به موقع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد