و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

از دوست عزیزی

اول این قانون رو به یاد بسپارید بر هر چیز که تمرکز کنیم، انرژی اون رو دریافت می کنیم ببینین، مثلا" من از صبح شروع می کنم. از خواب بیدار می شیم، می‌ریم مسواک می زنیم و در همون حال به صد تا چیز فکر می‌کنیم غیر از مسواک زدن. بعد می‌ریم صبحونه می‌خوریم در حالی که فکرمون هزار جای دیگه است غیر از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر کاری که داریم انجام می دیم به همه چیز فکر می کنیم غیر از همون کار. این باعث می شه انرژی پنهان کارها رو دریافت که نمی کنیم، هیچ! کلی هم انرژی ذخیره شده مان را الکی خرج می کنیم!

شاید از مراسم چای در چین یا ژاپن شنیده باشین . اون در واقع یه جور مراقبه در لحظه ی ابدی اکنونه.

تمرین هایی برای درک و لذت بردن در لحظه ی ابدی اکنون:

تمرین ۱: برای خودتون یه استکان چای بریزین.با دقت سعی کنید فقط به کاری که دارین می کنین، فکر کنین. بعد در یه جای آروم بنشینید و با آرامش چای رو میل کنید. به این فکر کنید که با هر جرعه ی چای، همه ی انرژی موجود در آن را دریافت می‌کنید و لذت می‌برید. به لحظه لحظه ی خوردن چای دقت کنید. (اگه فکر دیگه‌ای اومد توی ذهنتون، خودتون رو شماتت نکنید. فقط آروم سعی کنید دوباره به خوردن چای برگردید.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشکر کنید.

تمرین ۲: مراقبه کنید در زمان مسواک زدن فقط به مسواک زدنتون فکر کنین. سعی کنید از این کار لذت ببرید.

تمرین ۳: مراقبه کنید زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فکر کنید. مجسم کنید با هر لقمه، انرژی موجود در غذا به همه ی سلول های بدنتون میرسه.از هر لقمه ی اون لذت ببرید.

نکته: غذایی که با مراقبه خورده میشه هرگز باعث چاقی های موضعی نمیشه. (در واقع وقتی ما غذا می خوریم در حالی که به صد چیز غیر از خوردن غذا فکر می کنیم، باعث انباشته شدن اون در جاهای نامناسب می شیم. بر عکسش هم صادقه. یعنی کسانی که هر چیزی که می خورن، چاق نمی شن، اگه روی غذا خوردن آگاهانه، مراقبه کنن، همه ی انرژی موجود در غذا رو دریافت می کنن. حتی می‌تونین مجسم کنین که دوست دارین غذا در چه قسمتی از بدن شما باعث چاقی بشه! وقتی دارین غذا می خورین توی دلتون با لقمه هاتون حرف بزنید! از لقمه ی نون و پنیر صبحتون بخواهید که همه ی نیروش رو به شما انتقال بده. (نخندین! جدی می گم! این یکی از مراقبه های هندوهاست!)

تمرین ۴: این تمرین برای سیگاری هاست. اگه روی کشیدن هر سیگار مراقبه کنید، خیلی زودتر ارضا می شید و به تدریج تعداد سیگارهاتون کم و کمتر می شه.

به تدریج خودتون رو عادت بدید که هر کاری که دارین انجام می دین، فقط به اون فکر کنید و تصور کنید با این کار همه ی انرژی نهفته در اون کار رو دارین دریافت می کنین. خیلی سخته، اما شدنیه! شاید باورتون نشه اما به تدریج حتی از کارهایی که دوست نداشتید، به شدت لذت می برید.  

این قانون رو به یاد بسپرین: بر هر چیز که تمرکز کنیم، انرژی اون رو دریافت می کنیم.  

یک حکایت: خوب می خوام یه حکایت از یه گورو ی ( استاد بزرگ) هندی بگم که توی یه کتاب خوندم. اون با مریدانش دسته جمعی با هم، در جایی بیرون شهر، زندگی می کردند. همه ی مرید های اون موظف بودند سالها پیش اون زندگی کنند و آموزش ببینند. یک روز یه نفر به اون استاد مراجعه می کنه و می گه شما چه طوری به این قدرت رسیدین که می تونین با نگاه دیگران رو شفا بدین؟ وقتی من مرید شما بشم، در طی این همه سال که باید پیش شما بمونم، چه تمرین هایی انجام میدیم؟ در طول روز چه کار می کنیم؟

استاد می گه: ما صبح ورزش می کنیم. بعد صبحانه می خوریم. بعدکار می کنیم تا ناهار. بعد ناهار می خوریم. کمی استراحت می کنیم ، باز کار می کنیم و شب می خوابیم!

اون شاگرد عصبانی میشه و میگه امکان نداره! ما همه ی این کارها رو انجام می‌دیم اما قدرت شما رو نداریم. استاد می گه: هرگز شما مثل ما این کارها رو انجام نمیدید. شما صبحانه می خورید، کار می کنید، تفریح می کنید، در حالی که به چیز دیگه ای دارین فکر می کنین، اما ما وقتی صبحانه می خوریم فقط به خوردن اون فکر می کنیم! وقتی کار می‌کنیم فقط به اون کار فکر می کنیم. وقتی.....

بنابراین شما هیچ انرژی ای دریافت نمی کنید! اما ما همه ی انرژی های موجود در طبیعت رو دریافت می کنیم و با بخشیدن فقط مقداری از اون به بیمارها، باعث شفای اون ها میشیم!

خوب و حالا تمرین آخر: یک بار دیگه این متن رو بخونید و تصمیم بگیرید همه ی انرژی موجود در کلمات اون رو دریافت کنید. لبخند بر لب داشته باشید . حالا آماده باشید تا در لحظه ی ابدی اکنون، شاد و راضی باشید.

از همین حالا شروع کنید! چون امروز اولین روز از روز های باقیمانده ی عمر شماست

نظرات 7 + ارسال نظر
دوست قدیمی جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:23

خستگی را تو به خاطر مسپار که افق نزدیک است...

و خدایی بیدار که تو را می بیند...

و به عشق تو، همه حادثه ها می چیند...

که تو یادش افتی...

و بدانی که همه بخشش اوست و همینش کافی است...

امیر جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:24

"فقط زنهای کم و بیش تنگ اندیش اند که نیرنگ می سازند و به مکر زندگی میکنند.
چون از تیزهوشی پاک از فریب, محرومند....
و فنرهای زندگی حقیر روزانه خود را با توسل به نیرنگ به حرکت در می آوررند.
" ایوان گنچاروف

سارا جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:25

امشب از آسمان دیده ی تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپیــد کاغذهــا
پنجه هایم جرقه می کــارد

شـعر دیـــوانه ی تب آلــودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دو باره می سوزد
عـطش جــاودان آتـش هــــا

آری آغاز دوست داشتن است
گــرچه پایــــان راه ناپیــداست
مـن به پایـــان دگـــر نیندیشــم
که همین دوست داشتن زیباست...

************
فروغ فرخزاد

نونوش جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:26

جالب بود. خوشمان آمد

دوست شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:19

واقعاً بینظیر بود. خوش باشی

حسین شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:31

تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه !

زهرا دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 23:00 http://zahra33.belogfa.com

واقعا راست می گه فقط باید مواظب باشیم که مثلا غیبت می کنیم خیلی روش تمرکز نکنیم چون ممکنه انرژ منفیش بگیرتمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد