و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

آمدنت تصادفی نیست!

هر انسانی با سرنوشت خاصی به دنیا پا می نهد،
باید وظیفه ای را به انجام برساند،
پیامی را برساند،
کاری را به پایان برد.
نه!!!

آمدنت تصادفی نیست!
آمدنت مقصودی را به دنبال دارد،
هدفی فرا راه توست!
کل را اراده بر این است که،
کاری با دستان تو به جایی برساند!
انسان خلاق پا به جهان می گذارد و به زیبایی جهان می افزاید.
ترانه ای اینجا،
نقاشی دیگری آنجا،
او با وجود خود رقص جهان را موزون تر می سازد.
لذت را افزون،
عشق را ژرف تر و مکاشفه را نیکو تر پیش می برد.
و آنگاه که این جهان را ترک میگوید،
جهانی زیباتر از خود به جای نهاده است.
آفریننده باش!
اینکه اکنون چه میکنی مهم نیست،
از بسیاری از کارها گریزی نیست،
اما هر کاری را با آفرینندگی ، با دل و جان پیش ببر!
آنگاه کار تو خود نیایش خواهد بود!

نظرات 3 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:09

داستانی کوتاه و نتیجه اخلاقی جالبیارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته،
یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه :
والله ... داداش... خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!...کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت!


نتیجه اخلاقی

اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند

ببینید کش شلوارشان! به کجا گیر کرده...!

جااااااااااااااااانم !!!

تنهاترین تنها سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:04

آمدنت تصادفی نیست

آمدنت هدفی به دنبال دارد

پیش از آنکه برنده باشیم باید بازنده باشیم

باید گاه بگرییم تا بتوانیم روزی بخندیم

باید آزمند باشیم تا روزی توانمند باشیم

اما

اگر پیوسته بکوشیم در پایان

پیروزی از آن ما خواهد بود



دوست قدیمی چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:34

دوش در حـلـقـه مـا قـصـه گـیـسـوی تـو بود
تـا دل شـب سـخـن از سـلـسـله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت
بــاز مــشــتــاق کــمــانــخـانـه ابـروی تـو بـود
هــم عـفـاالـلـه صـبـا کـز تـو پـیـامـی مـی‌داد
ور نـه در کـس نـرسـیـدیم که از کوی تو بود
عـالـم از شـور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فـتـنـه انـگـیـز جـهـان غـمـزه جادوی تو بود
مـن سـرگـشـتـه هـم از اهـل سـلامت بودم
دام راهــم شــکــن طـره هـنـدوی تـو بـود
بــگــشــا بــنــد قــبــا تـا بـگـشـایـد دل مـن
کـه گـشـادی کـه مـرا بـود ز پـهـلـوی تـو بـود
بــه وفــای تــو کـه بـر تـربـت حـافـظ بـگـذر
کـز جـهـان مـی‌شد و در آرزوی روی تو بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد