و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

قسمتی از کتاب کاش حقیقت داشت

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره ولی دوتا شرط داره.
یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی و هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند و نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی.
هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حساب رو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟؟....

همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم:
زمان این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار میشویم هشتادوشش هزارو چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم را نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده.
هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما میدن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حساب رو بدون اطلاع قبلی ببنده.
ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم.

قسمتی از کتاب کاش حقیقت داشت(مارک لوی)

نظرات 2 + ارسال نظر
sisi جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:57

خیلی جالب بود. اوایل متن رو که خوندم با خودم گفتم هرچقدر در روز نیاز دارم خرج میکنم و بقیه اش رو واسه دیگران خرج میکنم و وقتی فهمیدم این حساب جادویی زمان هستش فهمیدم اینطوری میتونم خرجش کنم که از زمانم واسه وظایف روزانه ام استفاده کنم و باقی مونده اش رو صرف نوع دوستی و خدمت به خلق کنم.

وبگرد دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:13



یارو زنگ زده بود رادیو میگفت، پیغام من به اوباما اینه که اگر روزی صد تا موشک بزنی به تهران ما یک قدم عقب نمیریم!
مجری پرسید از کجا تماس میگیرید؟
گفت: فیروز آباد فارس!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد