و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

زن جوان به اتهام سحر و جادو زنده‌زنده سوزانده شد

آفتاب: گروهی از متعصبان در یک منطقه روستایی، زن جوانی را به اتهام سحر و جادو دستگیر کرده و او را زنده‌زنده در آتش سوزاندند.
به گزارش سرویس بین‌الملل آفتاب، پلیس محلی «پپوا گینه نو» اعلام کرد گروهی از ساکنان یکی از مناطق روستایی با به‌دام‌انداختن یک زن جوان و بستن دست و پای وی به تیرکی چوبی، او را کشان‌کشان به سمت محل دفن زباله‌ها در اطراف روستا برده و در میان لاستیک‌های بی‌مصرف، او را آتش زدند.

ادامه مطلب ...

لبخنـــد

بسیاری  از مردم کتاب " شاهزاده کوچولو" اثر اگزوپری را می شناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وکشته شد. قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو می جنگید. او  تجربه های حیرت آور  خود را در مجموعه ا ی به نام لبخند گرد آوری کرده است.  

در یکی از خاطراتش می نویسد که او را اسیر کردند و به زندان انداختند او که از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبانها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد مینویسد : مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد.

ادامه مطلب ...

داستان ظهور و توسعة ایران ناسیونال و پیکان در ایران

      برای نشان دادن وضع صنعت و اقتصاد کشور در آن سالها بد نیست مروری بکنیم به بزرگترین واحد صنعتی بخش خصوصی به نام ایران ناسیونال که سازندة اتومبیل های سواری پیکان و اتوبوس و کامیون بود.این کارخانه طی 35 سالی که از افتتاح آن می گذرد با وجود تغییر مدیریت (از بخش خصوص به بخش دولتی) و تغییر نام (از ایران ناسیونال به ایران خودرو) و با آن که طی این سالهای طولانی از نظر تکنولوژی از رقیبان داخلی و خارجی خود عقب مانده معهذا موقعیت خودش را به عنوان بزرگترین کارخانه خودروسازی ایران و بیستمین کارخانه ی اتومبیل سازی جهان و اتومبیلی که بیش از سایر رقیبان خود خریدار و علاقمند و بازار سیاه دارد همچنان حفظ کرده است.

ادامه مطلب ...

« آیین عاشقی »

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر        یادگاری که در این گنبد دوار بماند

آگاهی محصول عقل است

و عشق آمیزه ای از شناخت و احساس

و محبت جاذبه ای که ذرات عالم را پیوند داده است. محبت در حیوان همان احساس مثبتی است که همراه با درک غریزی ظهور می یابد و در انسان کمال یافته تر و در رتبه های والاتری نمودار می گردد.

ادامه مطلب ...

انتخاب

یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که تنها یک پرسش این بود شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.

ادامه مطلب ...

دو نیمه زندگی

هنوز هم بعد از این همه سال چهره ویلان را از یاد نمی برم. در واقع در طول سی سال گذشته همیشه روز اول ماه که حقوق بازنشستگی را دریافت می کنم به یاد او می افتم.

ویلان پتی اف کارمند دبیرخانه اداره بود، از مال دنیا جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی نداشت ویلان اول ماه که حقوق می گرفت و جیبش پر می شد، شروع می کرد به حرف زدن. روز اول ماه و هنگامیکه که از بانک به اداره برمی گشت به راحتی می شد

ادامه مطلب ...

چند راهکار برای حفظ جیب مردان

1- چنانچه روزی از سر کار به منزل آمدید و مشاهده کردید که همسرتان بر خلاف روزهای گذشته تمام کلماتی که بر زبان می آورد با پسوند عزیزم همراه می باشد مثل : سلام عزیزم، خوبی عزیزم، خسته نباشی عزیزم و ... هشیار و آگاه باشید که او صد در صد خواسته مالی از شما دارد، به همین دلیل به حربه ... کردن ( اشتباه کردید. منظورم خام کردن بود) متوسل شده است.

 پس قبل از اینکه بتواند به مقصودش برسد و خواسته اش را مطرح نماید،

ادامه مطلب ...

سفر خدا به زمین

روزی خداوند تصمیم می گیرد که بیاید روی زمین تا ببیند بندگانش چه می گویند و چه می کنند. سوار بر سفینه خود شد و آمد بر زمین تا رسید به بیابانی که اسب سواری گله گاو بزرگی را به چرا برده بود و سخت در تلاش بود که مواظب تمام گاوهایش باشد. خداوند از آن سوارپرسید بنده من تو کیستی و اینجا کجاست؟ سوار گفت اینجا امریکاست و من یک گله دارهستم که برای تامین زندگی ام این همه گاو را به تنهائی به چرا آورده ام.

ادامه مطلب ...

رسیدن به کمال

در نیویورک، بروکلین، مدرسه ای هست که مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی است. در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود...

او با گریه فریاد زد: کمال در بچه من "شایا" کجاست؟

ادامه مطلب ...

کدام گناه سنگین تر است ؟

راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد. در خانه روبرویش، یک روسپی اقامت داشت!

راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند،تصمیم گرفت با او صحبت کند. زن را سرزنش کرد : تو بسیار گناهکاری. روز وشب به خدا بی احترامی می کنی. چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد از مرگت فکر نمی کنی.

ادامه مطلب ...

چهار چیز که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.

ادامه مطلب ...

روزی که زن شما , رئیس شما شود !!!

روزی که زن شما , رئیس شما شود !!!

تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟

اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید، این مطلب را تا آخر، به دقت مطالعه کنید:اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید ...

ادامه مطلب ...

شروع تازه (حکایتی از پائولو کوئیلو)

شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم. میخواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.

دیگری گفت: موافقم. اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم.

ادامه مطلب ...