وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد.
اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و محقر زندگی می کند و علیرغم آنکه حاضر شده ایم منزلش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود. چه باید کرد؟
انوشیروان گفت : از من نپرسید که چه باید کرد. خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی که همهء ما ایرانیان داریم با او رفتار کنید.
ادامه مطلب ...سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اینک لحظه وداع با علی (ع) ! چه دشوار است.
اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید، وی خدمتکار پیغمبر (ص) بود. از او خواست که - ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او میرود.
ادامه مطلب ...قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات!. آن هم حج و سوره نماز!. کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست. این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ( که خواندنی نام دارد) دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
علامه محمدتقی جعفری (ره) میگفتند: عدهای از جامعهشناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در بارهی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم؛ مثلاً، معیار ارزش طلا وزن و عیار آن است، معیار ارزش بنزین، مقدار و کیفیت آن است، معیار ارزش پول، پشتوانهی آن است. اما معیار ارزش انسانها چیست.
ادامه مطلب ...یررسی سطحی در جامعه اطراف ما بیماری رو به فزون بی اخلاقی در تمامی لایه های اجتماعی را گوشزد می کند. در این اندک نوشتار بدنبال طرح مفاهیم کلیشه ای نیستم. از زاویه مورد نظر به موضوع نگاه می کنیم. همه چیز نشان دهنده این است که اداره اخلاق جامعه ما بدون متولی و رها شده است. در هر جامعه ای عده ای مسئول ارتقاء اخلاقیات مردم هستند و در دیار ما هیچ.
ادامه مطلب ...در جنگ دوم ایران و روس، وقتى قشون روس به تبریز وارد شد و مصمم بود به سمت میانه حرکت کند، دولت ایران خود را در تنگناى عجیبى دید و ناچار شد شرایط صلحى را که دولت تزارى روس تحمیل میکرد بپذیرد. فتحعلى شاه براى اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت به بستن پیمان آشتى، بزرگان و مشایخ دربارى را جمع کرد و خود بر تخت شاهى جلوس فرمود و خطاب به حاضران گفت:
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
ای داوود
ما تو را در زمین جایگزین کردیم، پس میان مردم به حق حکم کن و از غیر حق پیروی مکن. چرا که گمراه خواهی شد. (پ)
از زمانهای دور که تخت جمشید، پایتخت ایران باستان بود تا به امروز که هیچ شباهتی به آن دوران ندارد، چرخ گردون دورهای زیادی به خود دیده است، ولی گویا، هنوز هم هدف وسیله را توجیه میکند؛ چه آن زمان که پرسپولیس را بنا کردند تا چه بسا زمزمه ستونهای برافراشتهاش گوش فلک را کر کند و سیل هدایای نوروزی را به آنجا بکشاند و چه اکنون که برای برپایی جشن نوروز در آنجا تلاش میشود؛ اما خبری از لایروبی جویهای نخستین شهر زهکشی شده جهان نمیشود تا شاید از گزند آب و باران حفظ شود!
ادامه مطلب ...آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه دل ما در گلو شکست
برای رسیدن، چه راهی بریدم
در آغاز رفتن، به پایان رسیدم
به آیین دل سرسپردم دمادم
که یک عمر بیوقفه در خون تپیدم
دبیرستان تعطیل شده بود، سال دوم دبیرستان بودم، با شتاب به مدرسه ی طلبگی (مسجد حاج مد ابراهیم) می رفتم. توی ذهنم درس منطق را مرور می کردم. کتاب الکبری فی المنطق که البته کتاب کوچکی بود اما پر بار و پر نکته. درست سر پیچ کوچه مدرسه توی خیابان عباس آباد، میان باغ ملی و سه راه ارامنه، دیدم زن خاچیک با دخترش سونیا دارند از روبرویم می آیند.
و پروردگار تو مقرر کرد:
که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند، به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها شایسته سخن بگوى.
" سوره مبارکه اسرا / آیه 23 "