و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

و اما بعد ...

این وبلاگ محیطی دوستانه و خودمانی جهت طرح برخی مسائلی است که مفید بنظر می رسد.

از وصیت نامه دکتر شریعتی

واقعیت, خوبی و زیبایی

در این دنیا جز این سه, هیچ چیز دیگر به جست و جو نمی ارزد. نخستین, با اندیشیدن, علم. دومین با اخلاق, مذهب و سومین با هنر, عشق.

عشق می تواند تو را از این هر سه محروم کند. یک احساساتی لوس سطحی هذیان گوی خنگ. و نیز می تواند تو را از زندان تنگ زیستن, به این هر سه دنیای بزرگ پنجره ای بگشاید و شاید هم دری. و من نخستینش را تجربه کرده ام و این است که آن را "دوست داشتن" نام کرده ام. که هم, همچون علم و بهتر از علم آگاهی می بخشد وهم همچون اخلاق, روح را به خوب بودن میکشاند و خوب شدن و هم زیبایی و زیبایی ها.


درباره روز عرفه

عرفه روز دعا و روز نیایش و مناجات با پروردگار عالمیان است، دعایی که طبق فرموده علی (ع) همه هستی انسان هاست. اساساً انسان از خودش چیزی ندارد و در این عالم او فقط مالک دعاست. وجود مبارک امام حسین (ع) ناتوان ترین مردم را کسی می داند که از دعا کردن عاجز باشد و می فرماید:

ادامه مطلب ...

روزی که امیرکبیر گریست

هرچند این داستان تکراری است اما بنظر می رسد که بسیاری از مشکلات ما ناشی از همین نگرش ها و کم کاری های دولتمردان و دانشمندان ماست. برای همین دوباره این متن را در این جا گذاشتم. شاید ...

سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شنایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود.

ادامه مطلب ...

اگر خلاف اسلام دیدید، حکّام را متهم کنید نه احکام را!

آخرین یادداشت محمدرضا حکیمی/
بسمه‌الحکیم
لِیَقُومَ النّاسُ بالقِسط
انسان را به این جهان آورده‌اند برای رسیدن به «کمال انسانی»، و کمال انسان، با دو چیز برای انسان حاصل می‌شود: معرفت و عبادت (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ).
انسان، با شناخت خداوند متعال، و سپس عبادت و اطاعت از خدا و دین خدا، به کمال خود نزدیک می‌شود، و به آن می‌رسد. و چون انسان در این جهان باید به کمال خود برسد، باید نیازهای مادی او تأمین گردد، زیرا این جهان، جهان ماده و نیاز است. جهان مُلک و طبیعت، جهان نیاز است، جهان ماورای طبیعت و پس از این جهان، جهان بی‌نیازی و استغناست.
ادامه مطلب ...

بهترین دین کدام است؟

لئوناردوباف یک پژوهشگر دینى معروف در برزیل است. متن زیر، نوشته اوست:

در میزگردى که درباره «دین و آزادى» برپا شده بود و دالایى‌لاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، و البته کمى بدجنسى، از او پرسیدم: عالى جناب، بهترین دین کدام است؟ خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودایى» یا «ادیان شرقى که خیلى قدیمى‌تر از مسیحیت هستند.» دالایى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خیره شد و آنگاه گفت: «بهترین دین، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»  من که از چنین پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسیدم: آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چیست؟ او پاسخ داد: «هر چیز که شما را دل‌رحم‌تر، فهمیده‌تر، مستقل‌تر، بى‌طرف‌تر، بامحبت‌تر، انسان دوست‌تر، با مسئولیت‌تر  و اخلاقى‌تر سازد. دینى که این کار را براى شما بکند، بهترین دین است». 

از دست نوشته‌های توت فرنگی

برگرفته از یک نظر ارسالی

 

 

همیشه سکوتم بمعنای پیروزی تو نیست  

گاهی سکوت می کنم تا بفهمی

رمضان به اخر رسید، آیین مسلمانی هم چنان باقی است

سخن در حوزه حقوق انسان ها ،به گستره تاریخ انسانی سابقه دارد و آنچه خواندیم تنها اشاره به آن بود. اما اشاره ای که چون از کلام پیامبر خوبی ها وام دار بود ، به دل ها می نشست و بوی آسمان داشت. عطر نفس خوبان را به همراه داشت. طعم ملکوت و رنگ جبروت داشت.

رمضان به پایان رسید و این وجیزه، هنوز است. و این آغاز راه است. آغازی برای« بهتر شدن».

ادامه مطلب ...

قدر این خاطره را دریابیم (سهراب سپهری)

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

ادامه مطلب ...

شب قدر

« بسم الله الرحمن الرحیم اناانزلناه فی لیله القدر و ماادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه و الروح، فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر » « ما «آن» را فرود آوردیم درشب قدر و چه میدانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه برتر است فرشتگان و آن روح دراین شب فرود می‌آیند به اذن خداوندشان از هر سو. سلام بر این شب تا آنگاه که چشمه خورشید ناگهان می‌شکافد! » تاریخ قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرن‌ها از پس قرن‌ها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسل‌ها در پی نسل‌ها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگی‌ها، اندیشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ!

ادامه مطلب ...

خدایا

گفتم: خدایا از همه دلگیرم، گفت: حتی از من؟

گفتم: خدایا دلم را ربودند، گفت: پیش از من؟

گفتم: خدایا چقدر دوری، گفت: تو یا من؟

گفتم: خدایا تنهاترینم، گفت: پس من؟

گفتم: خدایا کمک خواستم، گفت: از غیر من؟

گفتم: خدایا دوستت دارم، گفت: بیش از من؟

کوله‌بارم بر دوش، سفری باید رفت، سفری بی‌همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت: هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی،

تو بگو، از ته دل، من خدا را دارم ...

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم!

موفقیت

 

 

اگر کسی موفقیت بطلبد، اما اوضاع را برای شکست آماده کند، 

دچار همان وضعی خواهد شد که برای آن تدارک دیده است.

... و تو را دوست بدارد ...

 

آرزویم اینست:  

 نتراود اشک در چشم تو هرگز   

مگر از شوق زیاد 

  و به اندازه ی هر روز  

 تو عاشق باشی 

  عاشق آنکه تو را می خواهد 

  و به لبخند تو از خویش رها می گردد   

و تو را دوست بدارد  

 به همان اندازه 

  که دلت می خواهد...  

اولین حق؛ حق گذشت، نفی کینه

جامعه‌ای که نمی‌تواند از گذشته خویش عبور کند و نمی‌تواند چشم بر اشتباهات گذشته بپوشد، روی به آینده ندارد. و فراموش نکنیم که جامعه از من و شما تشکیل می‌شود و اگر می‌خواهیم جامعه خوبی داشته باشیم، پس باید هر یک از خویشتن خویش شروع کنیم و هرگونه کینه و کینه‌توزی را از جان خویش پاک نماییم. و باور کنیم که راه سعادت ما جز با دوری از کینه توزی هموار نخواهد شد.

ادامه مطلب ...

شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود

شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است

نه به دیدار و به دینار و به سود و به زبان

هر امیری که به فضل و به هنر گشت بزرگ

نشود خرد به بد گفتن بهمان و فلان

گر چه بسیار بماند به نیام اندر، تیغ

نشود کند و نگردد هنر تیغ، نهان

ور چه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ

نشود تیره و افروخته باشد به میان

شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود

نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان

باز هم باز بود گرچه که او بسته بود

شرف بازی از باز فگندن نتوان

امام علی (ع)

به خدا سوگند اگر تمام شب را بر روی خارهای مغیلان به سر برم و با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم این حالت را خوش تر دارم تا خدا و رسولش را در قیامت ملاقات کنم در حالی که حق بعضی از بندگان خدا را به ظلم گرفته باشم یا به بیت المال مسلمین خیانت کرده باشم.